کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موحد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موحد
/movahhed/
معنی
کسی که خدا را یکی بداند و به خدای یگانه ایمان داشته باشد؛ یکتاپرست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
توحیدگرا، حنیف، خداشناس، یکتاپرست یکگرا، یکتاگرا ≠ بتپرست
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
موحد
واژگان مترادف و متضاد
توحیدگرا، حنیف، خداشناس، یکتاپرست یکگرا، یکتاگرا ≠ بتپرست
-
موحد
فرهنگ نامها
(تلفظ: movahhed) (عربی) آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد ، یکتا پرست .
-
موحد
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ حِّ) [ ع . ] (اِفا.) یکتاپرست .
-
موحد
لغتنامه دهخدا
موحد. [ ح ِ ] (ع ص ) گوسپند یک بچه زاینده . (منتهی الارب ، ماده ٔ وح د). گوسپندی که یک بچه زاید. (ناظم الاطباء).
-
موحد
لغتنامه دهخدا
موحد. [ م َ ح َ ] (ع مص ) یگان یگان درآمدن . (ناظم الاطباء). یکان یکان درآمدن . دخلوا موحد موحد؛ یکان یکان درآمدند. (منتهی الارب ، ماده ٔ وح د).
-
موحد
لغتنامه دهخدا
موحد. [ م ُ وَح ْ ح ِ ] (اِخ ) طالقانی نامش شفیعا یا ملاشفیع و عالمی عامل و عارفی کامل بود نیاکانش از طالقان آمده در اصفهان سکونت گرفتند. و او در هشتادسالگی بدانجا درگذشت . از اشعار اوست :آن شوخ که عشق را هوس می داندبلبل با زاغ هم نفس می داندگفتا که ...
-
موحد
لغتنامه دهخدا
موحد. [ م ُ وَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مؤحد . کسی که خداوند عالم را یکی می داند و یکی می گوید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقابل مشرک ، آن را گویند که به مرتبه ٔ یگانگی رسیده باشد و از دویی وارسته بود و از همه قیدها گذشته و نظرش از غیر ساقط گشته و یکی...
-
موحد
لغتنامه دهخدا
موحد. [ م ُ وَح ْح َ ] (ع ص ) حرفی که دارای یک نقطه است مانند «ب ».
-
موحد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] movahhed کسی که خدا را یکی بداند و به خدای یگانه ایمان داشته باشد؛ یکتاپرست.
-
موحد
دیکشنری فارسی به عربی
مومن
-
واژههای مشابه
-
مؤحد
لغتنامه دهخدا
مؤحد. [ م ُ ءَح ْ ح ِ ] (ع ص ) موحد. کسی که خداوند عالم را یکی می داند و یکی می گوید. (ناظم الاطباء). یک گرداننده . رجوع به تأحید و موحد شود.
-
جستوجو در متن
-
موحده
فرهنگ نامها
(تلفظ: movahhede) (عربی) (مؤنث موحد) ، ← موحد .
-
یکتاپرست
لغتنامه دهخدا
یکتاپرست . [ ی َ / ی ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) موحد. (یادداشت مؤلف ). که خدای یگانه پرستد. موحد که جز خدای یگانه نپرستد. و رجوع به موحد شود.