کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موج P پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
capillary wave
موج مویین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] موجی با طولِموج کوتاه که براثر کشش سطحی در سطح آزاد مایع به وجود میآید
-
ripple mark
موجنقش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطح موجی یا سیمایی سطحی متشکل از فرورفتگیها و پشتههای کوچکمقیاس تقریباً موازی که در سطح تماس بین سیال و مواد رسوبی نامنسجم، بهویژه ماسۀ سست، تشکیل میشود
-
new wave, nouvelle vague (fr.), French new wave
موج نو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نهضتی سینمایی در دهۀ 1950 در فرانسه که چند منتقد- فیلمساز جوان آن را بنیان گذاشتند و فیلمهایی ارزان با نگاهی انتقادی به سینمای کلاسیک فرانسه تولید کردند؛ بعداً برخی دیگر از کشورها، بهویژه انگلستان و آلمان، با تأثیرپذیری از این ...
-
tropopause wave
موج وَردایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] موجی از نوع موج درونی که در سطح وَردایست شکل میگیرد
-
tropospheric wave
موج وَردسپهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مؤلفهای از موج رادیویی که ناشی از پراکنش وَردسپهری است
-
wave front
جبهۀ موج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] خط یا سطح پیوستهای که در هر لحظه وضعیت نوسانی تمام نقاط آن یکسان باشد
-
surfboard
تختهموج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تختۀ بلند و باریک و سبکی که از آن برای موجسواری استفاده میشود
-
ripple tank
تشتک موج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ابزاری شامل تشتی کمعمق محتوی مایع و یک مولد سادۀ موج برای تولید موج سطحی در مقیاس آزمایشگاهی
-
seaquake wave
دریالرزهموج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← سونامی
-
wavelength
طولِموج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فاصلۀ بین دو نقطۀ متوالی موج در راستای انتشار که فاز نوسانی یکسانی دارند
-
موج شکن
فرهنگ فارسی معین
(مُ. ش کَ) (اِ.) سد مانندی که برای جلوگیری از پیشروی آب در امتداد ساختمان - های ساحلی درست می کنند.
-
موج شکن
لغتنامه دهخدا
موج شکن . [ م َ / م ُ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) سدی کشیده در پیش معظم آب دریا کم کردن قوت موج را. سدی که نزدیک بعضی بندرها بندند برای کم قوت کردن موجهای دریا. (یادداشت مؤلف ). دیواره ای محکم که برابر آب دریا بندند تا فشار موج را بگیرد و از زیر آب رفتن زم...
-
بی موج
لغتنامه دهخدا
بی موج . [ م َ / مُو ] (ص مرکب ) (از: بی + موج ) صاف و برابر و آرام مانند دریا. (ناظم الاطباء). مقابل مواج . رجوع به موج شود.
-
موج خیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mo[w]jxiz = طوفان
-
موج زن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] mo[w]jzan موجزننده؛ موجدار.