کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موجود زنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
vivisecting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنده ماندن، موجود زنده را تشریح کردن
-
تراریخته
واژهنامه آزاد
موجودی که از انتقال ماده ژنتیکی یک موجود زنده به یک موجود زنده دیگر بوجود آمده باشد.
-
جان دار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - زنده ، موجود زنده . 2 - قادر، توانا.
-
organism
اندامگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. مجموعۀ اندامهای تشکیلدهندۀ موجود زنده 2. موجود زنده اعم از گیاه و جانور و میکرب
-
جنبنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jombande موجود زنده.
-
vivisects
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vivisects، موجود زنده را تشریح کردن
-
vivisect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vivisect، موجود زنده را تشریح کردن
-
vivisected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vivisected، موجود زنده را تشریح کردن
-
symbionts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
symbionts، موجود زنده اجتمای یا همزی
-
wight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وحشت، موجود زنده، شخص، بشر
-
symbiont
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیمبیون، موجود زنده اجتمای یا همزی
-
دَیار
لهجه و گویش تهرانی
زنده، موجود، دیارالبشر: فرد،آشکار
-
organism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارگانیسم، اندامگان، ترکیب موجود زنده، مزاج
-
gene number
شمار ژن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] کل تعداد ژنهای موجود در ژنگان یک موجود زنده
-
habitat
زیستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محیط زیست یک موجود زنده