کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موجب شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موجب شدن
مترادف و متضاد
سبب شدن، انگیزه شدن، باعث شدن، محرکگردیدن، ایجاب کردن
دیکشنری
afford, beget, bring, cause, contribute, do, draw, effects, effectuate, elicit, engender, make, play, incur, induce, inspire, invoke, lead, manage, occasion, operate, provoke, raise, send, spawn, trigger
-
جستوجوی دقیق
-
موجب شدن
واژگان مترادف و متضاد
سبب شدن، انگیزه شدن، باعث شدن، محرکگردیدن، ایجاب کردن
-
موجب شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اجلب , انشا , تحمل (فعل ماض) , ميراث
-
واژههای مشابه
-
بی موجب
لغتنامه دهخدا
بی موجب . [ م َ / مُو ج ِ ] (ص مرکب )(از: بی + موجب عربی ) بی سبب . بیوجه . (آنندراج ). بدون سبب . بدون دلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به موجب شود.
-
موجب رسوایی
دیکشنری فارسی به عربی
مخزي
-
موجب مسرت
دیکشنری فارسی به عربی
مسرة
-
موجب ناراحتی
دیکشنری فارسی به عربی
شوکة
-
موجب شد
دیکشنری فارسی به عربی
أحدَثَ
-
موجب سربلندی شد
فرهنگ واژههای سره
مایه سربلندی شد
-
موجب نگرانی شد
فرهنگ واژههای سره
مایه نگرانی شد
-
کسی که موجب سقط جنین میشود
دیکشنری فارسی به عربی
مجهض
-
ماده بفرمول 54 72 ( موجب تصلب شرائین )
دیکشنری فارسی به عربی
کولوستيرول
-
جستوجو در متن
-
سبب شدن
واژگان مترادف و متضاد
باعث شدن، انگیزه شدن، موجب شدن، مسبب شدن، وسیلهگشتن، وسیله شدن
-
incurring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیر شدن، وارد امدن، موجب شدن، متحمل شدن بر