کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موجان
/mavajān/
معنی
اضطراب و موج زدن دریا؛ موجدار شدن دریا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
موجان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) موژان ؛ چشم زیبا و پُر کرشمه .
-
موجان
لغتنامه دهخدا
موجان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع در 7 کیلومتری جنوب دستجرد. کوهستانی سردسیر. با 884 تن سکنه . آب آن از قنات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از طریق دستجرد و شاره میتوان ماشین برد. (فرهنگ جغرافیائی ایر...
-
موجان
لغتنامه دهخدا
موجان . [ م َ وَ ] (ع مص ) مؤوجان . موج . (اقرب الموارد). به معنی موج است . (ناظم الاطباء). رجوع به موج شود.
-
موجان
لغتنامه دهخدا
موجان .(ص ) چشم پرکرشمه ٔ خواب آلوده . (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موژان . (یادداشت مؤلف ) : دو چشم موجان بودیش خوب و خواب آلودبماند خواب و شد آن نرگسش که موجان بود. عماره ٔ مروزی .و رجوع به موژان شود.- نرگس موجان ؛ نرگس شکفته . (یادداشت...
-
موجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mavajān اضطراب و موج زدن دریا؛ موجدار شدن دریا.
-
موجان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] mujān = موژان
-
جستوجو در متن
-
موژان
فرهنگ نامها
(تلفظ: mužān) (= موجان) (در قدیم) خمار ، پر کرشمه (چشم) .
-
موزان
لغتنامه دهخدا
موزان . (ص ) موژان . (ناظم الاطباء). موجان . و رجوع به موژان شود.
-
هوزان
فرهنگ نامها
(تلفظ: huzān) نرگس شکفته . (دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف [تصحیف شده یا خطا شده در نوشته] کلمههای ' موژان ' و ' موجان ' میباشد ) .
-
موژان
لغتنامه دهخدا
موژان . (ص ) نرگس نیم شکفته . (ناظم الاطباء) (از برهان ). نرگس شکفته و به صورت موجان نیز آمده . (از آنندراج ). نرگس شکفته را گویند. (از فرهنگ اوبهی ). || چشم شهلای پرکرشمه . (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). چشم پرکرشمه را گویند که شهلا باشد. (انج...
-
ژ
لغتنامه دهخدا
ژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ترتیبی نشانه ٔ عدد چهارده (14) است .ابدالها:> این حرف به «ت » بدل شود:ارژنگ = ارتنگ : به قص...