کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موبق
/mo[w]beq/
معنی
هلاککننده؛ مسهلک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
موبق
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) هلاک کننده ، مهلک .
-
موبق
فرهنگ فارسی معین
(مَ بِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای هلاکت . 2 - وعده گاه ، میعاد. 3 - زندان .
-
موبق
لغتنامه دهخدا
موبق . [ ب َ ] (ع ص ) هلاک کرده شده . || ویران شده . || در زندان کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
موبق
لغتنامه دهخدا
موبق . [ ب ِ ] (ع ص ) مُهلِک . (یادداشت مؤلف ).
-
موبق
لغتنامه دهخدا
موبق . [ م َ ب ِ ] (اِخ ) وادیی است در دوزخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام وادیی در دوزخ . (ناظم الاطباء).
-
موبق
لغتنامه دهخدا
موبق . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) جای هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای هلاک . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (ناظم الاطباء). مهلکه . هلاکت گاه . (یادداشت مؤلف ). || وعده گاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هرچیز که در میان دوچیز درآید. (از...
-
موبق
لغتنامه دهخدا
موبق . [ م َ ب ِ ] (ع مص ) هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وبوق . (منتهی الارب ).
-
موبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mo[w]beq هلاککننده؛ مسهلک.
-
جستوجو در متن
-
موبقة
لغتنامه دهخدا
موبقة. [ ب ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث موبق .ج ، موبقات . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبق شود.
-
وبق
لغتنامه دهخدا
وبق . [ وَ ب َ ] (ع مص ) وبوق . موبق . هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
موبقات
لغتنامه دهخدا
موبقات . [ ب ِ ] (ع اِ) معاصی و گناهان . (ناظم الاطباء). ج ِ موبقة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبقة و موبق شود.
-
وبوق
لغتنامه دهخدا
وبوق . [ وُ ] (ع مص ) وبق . موبق . هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به وبق شود.
-
مهلکة
لغتنامه دهخدا
مهلکة. [م َ ل َ / ل ِ / ل ُ ک َ ] (ع اِ) مهلکت . مهلکه . جای هلاک . (غیاث ). هلاکی . (مهذب الاسماء). محل هلاک . عاثور. موبق . جای هلاکی . مضیعة. (منتهی الارب ). جای هلاکت . موتغه . غائلة. موردة. (المنجد). تَبّوب . (منتهی الارب ، ماده ٔت ب ب ). موضع و...
-
دوزخ
لغتنامه دهخدا
دوزخ . [ زَ ] (اِ) جهنم . (لغت محلی شوشتر). جهنم به عقیده ٔ همه ٔ ادیان ، جایی در جهان دیگر که بزه کاران را در آنجا به انواع عقوبت کیفر دهند. (یادداشت مؤلف ). نقیض بهشت و نام درکات سبعه ٔ آن چنین است : 1 - جهنم ، جای اهل کبایر که بی توبه مرده اند. 2...