کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مواعد
/mavā'ed/
معنی
= موعد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواعد
فرهنگ فارسی معین
(مَ عِ) [ ع . ] (اِ.) جِ موعد.
-
مواعد
لغتنامه دهخدا
مواعد. [ م َ ع ِ ] ج ِ موعد. سررسیدها.وعده ها. (ناظم الاطباء): مواعدی را که قانون معین نکرده است دادگاه معین خواهد کرد. (ماده ٔ 611 آیین دادرسی مدنی ). مواعدی که ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام است روز ابلاغ و اعلام و همچنین روز اقدام جزء مدت محسوب نم...
-
مواعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موعد] mavā'ed = موعد
-
واژههای همآوا
-
موائد
لغتنامه دهخدا
موائد. [ م َ ءِ ] (ع اِ) بلاها و سختیها. (منتهی الارب ). دواهی . (اقرب الموارد).
-
موائد
لغتنامه دهخدا
موائد. [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مائدة. (ناظم الاطباء). ج ِ مائدة که به معنی خوان پرطعام باشد. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به مائده شود : از الوان موائد مطبخ خاص به قدر کفایت . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 91).
-
موائد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع مائدة] [قدیمی] mavā'(y)ed = مائده
-
جستوجو در متن
-
موعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ عِ) [ ع . ] (اِ.) زمان یا مکان وعده داده شده . ج . مواعد.
-
موعد
لغتنامه دهخدا
موعد. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) وعده جای . (منتهی الارب ). وعده جای و وعده گاه . (ناظم الاطباء). جای وعده کردن . (غیاث ). جای وعده کردن و وعده دادن . (آنندراج ). وعده گاه . ج ، مواعد. (مهذب الاسماء). مکان پیمان . جای عهد و پیمان . وعده جای . جای وعده . (یاد...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تکودار. اباقاخان میل داشت که پس از او پسرش ارغون ایلخان شود ولی چون این ترتیب با یاسانامه ٔ چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان زنده میدانست مخالفت داشت پس از فوت او امرا و شاهزادگان مغول برادر او تکودار را بسلطنت برداشتند و ...
-
سازمان ملل متحد
لغتنامه دهخدا
سازمان ملل متحد. [ ن ِ م ِ ل َ ل ِ م ُت ْ ت َ ح ِ ] (اِخ ) مؤسسه ای است بین المللی که از نمایندگان 83 کشور تشکیل میگردد. افزایش روز افزون ارتباطات بین المللی وجود مؤسساتی را برای تنظیم این ارتباطات ایجاب میکند. ازین روی بعد از پایان جنگ اول بین الم...
-
اردشیر سوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر سوم . [ اَ دَ / دِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ).نام و نسب : نام او اُخُس بود که تصور میکنند یونانی شده ٔ وهوک است ، وی پس از اینکه به تخت نشست ، خود را اردشیر نامید، اسم او را چنین نوشته اند: در کتیبه ٔ تخت جمشید، که از خود اوست ، ارت َ خْش...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان میدانست مخالفت داشت ، پس از فوت اباقا، امرا و شاهزادگان مغول برادر او تگودار را بسلطنت بر...