کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواظبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مراقبت کردن
واژگان مترادف و متضاد
مواظبت کردن، نگهداری کردن، حفاظت کردن، حراست کردن، نگهبانی دادن
-
pharmaceutical care
مراقبت دارویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] نظام مواظبت و نگهداری از بیمار در دارودرمانی
-
نگاهداری
واژگان مترادف و متضاد
حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری
-
برزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: varžītan] ‹ورزیدن› [قدیمی] barzidan کاری را پیاپی کردن؛ مواظبت و مداومت در کاری کردن.
-
مرابطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مرابَطَة] [قدیمی] morābete ۱. رابطه داشتن.۲. مداومت و مواظبت کردن.
-
take care
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مراقب باش، مواظبت کردن، سعی کردن، رنج بردن
-
aftercare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مراقبت پس از آن، توجه و مواظبت در مرحلهء نقاهت
-
برزیدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) (مص م .) مواظبت کردن بر کاری .
-
tendance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمایل، مواظبت، حضور، توجه، مراقبت، پرستاری
-
tendances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمایلات، مواظبت، حضور، توجه، مراقبت، پرستاری
-
حراست
واژگان مترادف و متضاد
پاسداری، حفاظت، صیانت، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداری، نگهبانی، نگهداری، وقایت
-
حفاظت
واژگان مترادف و متضاد
۱. حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری، وقایت، وقایه ۲. قرق
-
رصد
واژگان مترادف و متضاد
۱. زیج ۲. نظارهگری، نظردوختن ۳. مراقبت، مواظبت، نظارت، نگهبانی
-
محارست
واژگان مترادف و متضاد
پاسداری، حراست، حفظ، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهبانی، نگهداری
-
تیمار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن ۲. خدمت کردن ۳. غمخواری کردن