کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواظب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مواظب
/movāzeb/
معنی
کسی که پیوسته به کاری یا امری رسیدگی و مراقبت کند؛ مراقب؛ نگهبان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مترصد، متوجه، محافظ، مراقب، نگهبان
دیکشنری
alert, attentive, cautious, heedful, jealous, leery, sharp-sighted, shy, wary, watchful, wide-awake
-
جستوجوی دقیق
-
مواظب
واژگان مترادف و متضاد
مترصد، متوجه، محافظ، مراقب، نگهبان
-
مواظب
فرهنگ فارسی معین
(مُ ظِ) [ ع . ] (اِ فا.) نگهبان ، مراقب .
-
مواظب
لغتنامه دهخدا
مواظب . [ م ُ ظِ ] (ع ص ) پیوسته در کار. (ناظم الاطباء). مواکظ. مداومت کننده . (از یادداشت مؤلف ). مشغول و ملازم و پیوسته در کار و ثابت و پایدار و متوجه ومراقب . (ناظم الاطباء). مشرف . مراقب . بر کاری دایم ایستاده . (یادداشت مؤلف ). معاود. (یادداشت...
-
مواظب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] movāzeb کسی که پیوسته به کاری یا امری رسیدگی و مراقبت کند؛ مراقب؛ نگهبان.
-
مواظب
دیکشنری فارسی به عربی
انذار , حذر , خجول , فطن , مثابر , مدرک , مرافق
-
واژههای مشابه
-
مواظب بودن
دیکشنری فارسی به عربی
ادر , ساعة يدوية ، اِحْتِراسٌ
-
جستوجو در متن
-
هوا داشتن
لهجه و گویش تهرانی
مواظب بودن
-
هوای کسی راداشتن
لهجه و گویش تهرانی
مواظب او بودن
-
تحرض
واژهنامه آزاد
بدون مواظب
-
sufferably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظب باشید
-
be due
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظب باشید
-
caretake
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظب باش
-
face the music
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظب باشید