کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواصلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مواصلت
/movāselat/
معنی
۱. با هم وصلت کردن.
۲. [قدیمی] به هم پیوستن.
۳. [قدیمی] رساندن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ازدواج، پیوستگی، پیوند، زناشویی، وصلت
۲. ازدواج کردن، زناشویی کردن، وصلت کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواصلت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازدواج، پیوستگی، پیوند، زناشویی، وصلت ۲. ازدواج کردن، زناشویی کردن، وصلت کردن
-
مواصلت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ص لَ) [ ع . مواصلة ] (مص ل .) با هم وصلت کردن ، به هم پیوستن .
-
مواصلت
لغتنامه دهخدا
مواصلت . [ م ُ ص َ / ص ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مواصلة. پیوستگی و اتصال . (ناظم الاطباء). وصال . پیوستگی . پیوستن . (غیاث ) : چون التقاء... تعذری داشت طلب مواصلت به طریق مکاتبه که آن را احداللقائین نام نهاده اند متعین بود. (از مکتوب شیخ صدرالدین قونیوی...
-
مواصلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مواصَلة] movāselat ۱. با هم وصلت کردن.۲. [قدیمی] به هم پیوستن.۳. [قدیمی] رساندن.
-
واژههای مشابه
-
موافقت و مواصلت
فرهنگ گنجواژه
هماهنگی.
-
واژههای همآوا
-
مواصلة
لغتنامه دهخدا
مواصلة. [ م َ ص ِ ل َ ] (اِخ ) موصلیان . مردم موصل . متوطنین شهر موصل . (ناظم الاطباء).
-
مواصلة
لغتنامه دهخدا
مواصلة. [ م ُ ص َ ل َ ] (ع مص )وصال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ).با کسی پیوستن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به وصال شود. || کاری پیوسته کردن . (المصادر زوزنی ). پیوسته داشتن . || دوستی بی آمیغ و بی غرض کردن . (م...
-
جستوجو در متن
-
مواصلات
لغتنامه دهخدا
مواصلات . [ م ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ مواصلة (مواصلت ). (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مواصلت شود.
-
ازدواج
واژگان مترادف و متضاد
پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ طلاق
-
عروسی
واژگان مترادف و متضاد
ازدواج، بیوگانی، زفاف، زناشویی، مزاوجت، مناکحت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ عزا، طلاق
-
پیوستگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتصال، ارتباط، تعلق، رابطه، علاقه، علقه ۲. استمرار، بقا، دوام ۳. مواصلت، وصلت ≠ گسستگی
-
پیوستگی کردن
لغتنامه دهخدا
پیوستگی کردن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ/ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مواصلت . وصلت کردن . قرابت کردن . پیوستگی ساختن . وسیلت . (لغت ابوالفضل بیهقی ).