کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موازنهجویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دل جویی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - تسلی . 2 - مهربانی ، نوازش . 3 - مرغوبیت .
-
صرفه جویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) اندازه نگه داشتن ، از حد خارج نشدن .
-
عربده جویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - داد و فریاد و جار و جنجال راه انداختن . 2 - بدخویی ، بدمستی .
-
آسایش جویی
لغتنامه دهخدا
آسایش جویی . [ ی ِ جو ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آسایش جوی .
-
کناره جویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) گوشه نشینی ، از کار دست کشیدن .
-
جهان جویی
لغتنامه دهخدا
جهان جویی . [ ج َ ] (حامص مرکب ) کشورگشایی . || دنیاطلبی و جهان خواهی . رجوع به جهانجو شود.
-
چاره جویی
لغتنامه دهخدا
چاره جویی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) تدبیر. صلاح اندیشی : سکندر جهاندیدگان را بخوانددر این چاره جویی بسی قصه راند. نظامی .|| حیله گری . فسونگری . فریبکاری :فسونگر در حدیث چاره جویی فسونی به ندید از راستگویی .نظامی .
-
حق جویی
لغتنامه دهخدا
حق جویی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) حق طلبی .
-
حقیقت جویی
لغتنامه دهخدا
حقیقت جویی . [ ح َقی ق َ ] (حامص مرکب ) چگونگی حقیقت جوی . حقیقت طلبی .
-
بهانه جویی
لغتنامه دهخدا
بهانه جویی . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل بهانه جو. بهانه طلبیدن . (فرهنگ فارسی معین ). دست آویزی . عذرطلبی : و از حجت گویی و بهانه جویی او آگاه نه . (سندبادنامه ص 289).
-
چاره جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čārejuy(')i چارهاندیشی؛ جستجوی راه علاج: ◻︎ فسونگر در حدیث چارهجویی / فسونی بِه ندید از راستگویی (نظامی۲: ۱۴۰).
-
عیب جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'eybjuy(')i تفحص عیب و خطای دیگران؛ نکتهگیری؛ خردهگیری.
-
پرخاش جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] parxāšjuy(')i جنگجویی.
-
پی جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peyjuy(')i رد و اثر چیزی را جستجو کردن.
-
ستیزه جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) setizejuy(')i ۱. جنگجویی.۲. سرکشی.۳. ناسازگاری.