کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواخات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مواخات
معنی
(مُ) [ ع . مؤاخاة ] (مص ل .) برادری ، دوستی و برادری .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. اخوت، برابری، برادری، مواخات
۲. برادری کردن، دوستی کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواخات
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخوت، برابری، برادری، مواخات ۲. برادری کردن، دوستی کردن
-
مواخات
واژگان مترادف و متضاد
۱. برادری، دوستی ۲. عقد اخوت و دوستی داشتن
-
مواخات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مؤاخاة ] (مص ل .) برادری ، دوستی و برادری .
-
مواخات
لغتنامه دهخدا
مواخات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) مؤاخات . مؤاخاة. برادری کردن و برادر گرفتن کسی را. (غیاث ) (آنندراج ). برادری و برادری گرفتگی و اخوت . (ناظم الاطباء). اخاء. اخاوت . وخاء. محالفه . برادر شدن . برادری . برادر گرفتن کسی را. صیغه ٔ برادری با کسی خواندن...
-
واژههای مشابه
-
مؤاخات
لغتنامه دهخدا
مؤاخات . [ م ُ آ ] (ع مص ، اِمص ) مواخات .با هم برادری داشتن . (غیاث ). رجوع به مواخات شود.
-
جستوجو در متن
-
اخوت
واژگان مترادف و متضاد
برادری، مواخات
-
وخاء
لغتنامه دهخدا
وخاء. [ وِ ] (ع مص ) اخاء. برادری کردن . اخوت . مواخات . مواخاة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
اخاوة
لغتنامه دهخدا
اخاوة. [ اِ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. اخوت . وِخاء. مؤاخات . برادر شدن . || دوست شدن .
-
ابومرثد
لغتنامه دهخدا
ابومرثد. [ اَ م َ ث َ ] (اِخ ) غنوی . صحابی است .و رسول صلی اﷲ علیه و آله او را با عبادةبن صامت مؤاخات داد و او در خلافت ابوبکر به 66 سالگی درگذشت .
-
مجاملة
لغتنامه دهخدا
مجاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) با کسی نیکویی نمودن . (المصادر زوزنی ). نیکویی کردن . (آنندراج ). ورجوع به مجاملت شود. || به جمیل معامله کردن بدون مؤاخات خالص با حسن معاشرت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مؤاخاة
لغتنامه دهخدا
مؤاخاة. [ م ُ آ ] (ع مص ) برادر یا دوست گردیدن کسی را.(از اقرب الموارد). برادر گرفتن کسی را و دوست شدن .(ناظم الاطباء). برادر و دوست شدن . (منتهی الارب ). باکسی برادری گرفتن . (المصادر زوزنی ). با کسی برادری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مو...
-
برادری
لغتنامه دهخدا
برادری . [ ب َ دَ ] (حامص ) برادر بودن . اخوت . اخاء. اخاوت . (یادداشت بخط مؤلف ). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی . (منتهی الارب ) : آئین برادری وشرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری . سعدی .|| مساوات . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مخالصت
لغتنامه دهخدا
مخالصت . [ م ُ ل َ ص َ ] (ع اِمص ) دوستی خالص و بی ریا و راستی و صداقت و اخلاص . (ناظم الاطباء): میمنه و میسره و قلب و جناح ِ آن را به حقوق صحبت و ممالحت و سوابق اتحاد و مخالصت بیاراسته .(کلیله و دمنه چ مینوی ص 33). کیفیت موالات و افتتاح مؤاخات ایشا...