کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مواج
/mavvāj/
معنی
بسیارموجزننده؛ پرموج.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرموج، زخار، متموج، موجدار، موجزن ≠ آرام
دیکشنری
undulant, wavy
-
جستوجوی دقیق
-
مواج
واژگان مترادف و متضاد
پرموج، زخار، متموج، موجدار، موجزن ≠ آرام
-
مواج
فرهنگ فارسی معین
(مَ وّ) [ ع . ] (ص .) موج زننده ، متلاطم ، دارای موج .
-
مواج
لغتنامه دهخدا
مواج . [ م َوْ وا ] (ع ص ) دریای موج دار و متلاطم . (ناظم الاطباء). خیزابه دار. خیزابدار. پرموج . بسیارخیزابه . موج زن . بسیارموج زن . بسیارموج . شکن گیر. خیزابه گیر. خیزاب گیر. (یادداشت مؤلف ) : در مقدمه ٔ لشکر او قرب دویست مربط فیل بود... و بر عقب...
-
مواج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mavvāj بسیارموجزننده؛ پرموج.
-
واژههای مشابه
-
تب مواج
لغتنامه دهخدا
تب مواج . [ ت َ ب ِ م َوْ وا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب مالت .رجوع به تب مالت و به تب و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
Mojave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواج
-
ملتطم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moltatem موّاج و خروشان.
-
parallel-veined leaf
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگ موازی مواج
-
موجدار، موجدار
واژگان مترادف و متضاد
پرموج، متموج، مواج ≠ آرام، صاف
-
ninon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نینون، پارچه نرم و مواج ابریشمی
-
متموج
واژگان مترادف و متضاد
پرتلاطم، پرموج، متلاطم، مواج، موجدار ≠ آرام
-
ripple
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موج دار شدن، مانند اب مواج شدن، بطور موجی حرکت کردن
-
flotage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شناور، شناوری بر روی آب، جسم مواج و شناور