کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواثیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مواثیق
/mavāsiq/
معنی
= میثاق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواثیق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ میثاق ؛ عهدها.
-
مواثیق
لغتنامه دهخدا
مواثیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میثاق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عهد و پیمانها و استواریها، و این جمع میثاق است که به معنی عهد و پیمان و استواری باشد. (غیاث ) (آنندراج ) : مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعه ٔ آن کرده . (ک...
-
مواثیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ میثاق] [قدیمی] mavāsiq = میثاق
-
واژههای همآوا
-
مواسیق
لغتنامه دهخدا
مواسیق . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واسق علی غیرالقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ واسق به معنی ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . (آنندراج ). رجوع به واسق شود.
-
جستوجو در متن
-
سوالف
لغتنامه دهخدا
سوالف . [ س َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سالفة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) : و مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعه ٔ آن کرد. (کلیله و دمنه ).
-
میثاق
لغتنامه دهخدا
میثاق . (ع اِ) (از «وث ق ») عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مَوثِق . (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). عهد استوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). وثاق . بند. عهد. پیمان . قرارداد. عقد. معاهده . ج ، مواثیق . (یادداشت...
-
گشته
لغتنامه دهخدا
گشته . [ گ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) نام خطی است مربوط به قبل از اسلام و گویند آن بیست وهشت حرف است که بدان عهود و مواثیق و اقطاعات می نوشتند و نقش مهرهای شاهنشاهان پارس و طراز جامه و فرش و سکه ٔ دینار و درهم بدین خط بود . (سبک شناسی بهار ج 1 ص 77). رجوع به...
-
گستج
لغتنامه دهخدا
گستج . [ گ َ ت َ ] (اِ) نام نوعی از خط و آن بیست وهشت حرف است که عهود و مواثیق و اقطاعات را بدان می نوشتند. رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 ص 77 شود : متولی آن خرابی بفرمود تا بشکنند،لوحی بیرون افتاد از مس زرد بر [ آن ] به خط گستج نبشته ، کسی را بر آن ترج...
-
موثق
لغتنامه دهخدا
موثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) عهد و پیمان و استواری . (منتهی الارب ، ماده ٔوث ق ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میثاق . (منتهی الارب ). پیمان . ج ، مواثق . (مهذب الاسماء). ج ، مواثیق ، میاثق .میاثیق . (منتهی الارب ). عهداستوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ...
-
عهود
لغتنامه دهخدا
عهود. [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَهد. زمانها و پیمانها و سوگندها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به عهد شود : آنچه رسم است که اولیاء عهود را دهند از غلام و تجمل ... ما را فرمود [ محمود ] . (تاریخ بیهقی ص 214). بدان وقت که ... عقود و عهود پیوستند عقد وصلتی ...
-
مواعید
لغتنامه دهخدا
مواعید. [ م َ ] (ع اِ) وعده ها و موعودها و وعده داده شده ها و چیزهای وعده کرده شده . (ناظم الاطباء). ج ِ میعاد است که به معنی وعده کردن باشد. (غیاث ) (آنندراج ) : او قابوس را فروگذاشت و آن مواعید خلاف کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 260). و رمندگان را از...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمد انصاری . پدر شیخ الاسلام خواجه عبداﷲ انصاری مرید شریف حمزه ٔ عقیلی و خدمت ابوالمظفر ترمذی کرده بود و وفات وی بشعبان 430 هَ . ق . بود. رجوع به نفحات الانس چ هند ص 217 شود. و در نامه ٔ دانشوران (ج 4 ص 88) آمده است : از ...
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (ع ). مردی با جلالت قدر و باورع و تقوی بود. پیوسته بنی امیه از قیام وی خائف بودند. پس اتفاق افتاد که هشام زید را به ودیعتی از خالدبن عبداﷲ القسری متهم داشت و نامه بدو نوشت تا نزدیوسف بن عمر امیر ...