کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موئیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موئیدن
لغتنامه دهخدا
موئیدن .[ دَ ] (مص ) موییدن . نالیدن . رجوع به موییدن شود.
-
جستوجو در متن
-
مویا
لغتنامه دهخدا
مویا. [ مو ] (نف ) صفت دائم از موئیدن . صفت مشبهه از موییدن . موینده . که مویه کند. مویان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مویان و موینده و موییدن شود.
-
زاریدن
لغتنامه دهخدا
زاریدن . [ دَ ] (مص ) ناله کردن . (آنندراج ). گریه و زاری کردن . موئیدن . گریه ٔ زار کردن : چه موئی چه نالی چه گریی چه زاری که از ناله کردن چوما بی نوالی . فرخی .بریده شد نسبم از سیادت و ملکت بدین دو درد همی گریم و همی زارم . سوزنی .سعدی اگر خاک شود ...