کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مه و ناهید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مه گرفته
لغتنامه دهخدا
مه گرفته . [ م َه ْ گ ِ رِ ت َ /ت ِ ] (ن مف مرکب ) ماه گرفته . رجوع به ماه گرفته شود.
-
مه نقاب
لغتنامه دهخدا
مه نقاب . [ م َه ْ ن ِ ] (ص مرکب ) که از ماه نقاب دارد. خوبروی . زیباچهره : عالمی بس دیورای است ارنه من نام حور مه نقابش کردمی .خاقانی .
-
خرگاه مه
لغتنامه دهخدا
خرگاه مه . [ خ َ هَِ م َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرگاه ماه . (فرهنگ جهانگیری ).
-
خرگه مه
لغتنامه دهخدا
خرگه مه . [ خ َ گ َ هَِ م َ هَْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هاله . خرمن ماه . خرگاه ماه . (برهان قاطع). || (اِخ ) کنایه از برج سرطان که خانه ٔ ماه است ، خاصیت برج سردتر است . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
خرمن مه
لغتنامه دهخدا
خرمن مه . [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ م َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرمن ماه . رجوع به خرمن ماه شود.
-
مه جبین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹ماهجبین› mahjabin ۱. آنکه پیشانیش مانند ماه تابان باشد.۲. [مجاز] زیبارو.
-
مه کم
دیکشنری فارسی به عربی
سديم
-
مه غلیظ
دیکشنری فارسی به عربی
دکان
-
مه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
سحب , ضباب
-
مانند مه
دیکشنری فارسی به عربی
ضبابي
-
مه الود
دیکشنری فارسی به عربی
ضبابي , عکر
-
مه سفید
دیکشنری فارسی به عربی
عفريتة
-
مه دار
دیکشنری فارسی به عربی
خافت , ضبابي
-
مه خفیف
دیکشنری فارسی به عربی
شاش
-
ماه مه
دیکشنری فارسی به عربی
قد