کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهین مار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهین مار
لغتنامه دهخدا
مهین مار. [ م ِ ] (اِ مرکب ) افعی : ای همچو مهین مار بدآویز و خشوک پرزهر چو ماری و چو ماهی همه سوک .سوزنی .
-
واژههای مشابه
-
مَهِينٌ
فرهنگ واژگان قرآن
خوار و ضعيف - حقير (از هون است که به معناي ضعف و حقارت است، و منظور فرعون از مهين بودن حضرت موسي (عليهالسلام) ، فقير و تهي دست بودن ایشان است)
-
مُّهِينٌ
فرهنگ واژگان قرآن
خوار کننده (از هون است که به معناي ضعف و حقارت است )
-
کرده مهین
لغتنامه دهخدا
کرده مهین . [ ک ُ دِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب . جلگه ای و معتدل است و 1746 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
مهیندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: me(a)hin doxt) (مِهین + دخت = دختر) ، دختر بزرگ و بلند قدر ؛ (مَهین + دخت = دختر) ، دختر ماهگونه ، (به مجاز) زیبارو .
-
مهینرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahin rox) (مَه = ماه + ین (پسوند نسبت) + رخ = چهره ) ، ← ماه رخ ، ماه چهر .
-
مهینزاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehin zād) [(مِه = مِهتر ، بزرگتر + ین (پسوند نسبت) + زاد = زاده)] ، (= مِهزاد) ، ← مِهزاد .
-
مهینشاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahin šād) (مَه = ماه + ین (پسوند نسبت) + شاد) (به مجاز) زیبا روی شادمان ، زیبای شاد .
-
مهینفروغ
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahin foruq) (مَهین + فروغ = نور و روشنایی) ، نور و روشنایی ماه ، مهتاب ، ماه تاب ؛ (به مجاز) زیبارو .
-
جهان مهین
لغتنامه دهخدا
جهان مهین . [ ج َ ن ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم را گویند که ماسوی اﷲ است و عرب عالم کبیر خوانند. (برهان ). ماسوی اﷲ. (آنندراج ). رجوع به جهان کهین شود.
-
مهین پیشه
لغتنامه دهخدا
مهین پیشه . [ م ِ ش َ / ش ِ ](اِ مرکب ) پیشه ٔ مهم و بزرگ . شغل خطیر : دادگری مصلحت اندیشه ای است رستن از این قوم مهین پیشه ای است .نظامی .
-
مهین آباد
لغتنامه دهخدا
مهین آباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند، واقع در 14 هزارگزی باختر نهاوند و سه هزارگزی گیان . جلگه . سردسیر. دارای 1500 تن سکنه . آبش از چشمه و چاه و رودخانه ٔ جهان و راهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
مهین نامه
لغتنامه دهخدا
مهین نامه . [ م ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ بزرگ . کتاب کبیر. || نزد عارفان واصل و محققان کامل تمام عالم کتاب حضرت حق است ، چه اهل بصیرت که مردمان حقیقت بین اند پیوسته از اوراق ذرات موجودات احکام اسرار تجلیات الهی عزاسمه مطالعه می کنند و همه عالم...
-
انگشت مهین
واژهنامه آزاد
انگشت کوچک باشد