کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهوه
واژهنامه آزاد
مهوه . [ م َهَْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) مهیاوه . ماهیابه . ماهیاوه که سُس یا کچاپ و نان خورِش مردم لارستان قدیم است که از ماهی کوچک موتی و دانه خردل رازیانه در ظرفی میگذارند تا عمل آید و خورند. بدبو و شور بود است
-
مهوه
واژهنامه آزاد
(به فتح اول) مهیاوه، مهویه؛ نوعی خوراکی ویژۀ جنوب فارس و هرمزگان. غذایی است که از تخمیر نوعی ماهی موسوم به «موتو» درست می شود.
-
واژههای مشابه
-
مهوة
لغتنامه دهخدا
مهوة. [ م َهَْ وَ ] (ع ص ) تنک و رقیق : نطفة مهوة؛ نطفه ٔ رقیق . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
محوح
لغتنامه دهخدا
محوح . [ م ُ ] (ع مص ) کهنه گردیدن جامه . (آنندراج ). مَح ّ. مَحَح .(منتهی الارب ). کهنه شدن جامه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
گل چکان
لغتنامه دهخدا
گل چکان . [ گ ُ چ ِ ] (نف مرکب )(از: گل + چکان ، چکاننده ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || (اِ مرکب ) نام درختی است که آنرا در هندوستان مهوه میگویند. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ).