کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهنانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مهنانه
معنی
(مَ نِ) (اِ.) بوزینه ، میمون .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهنانه
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) (اِ.) بوزینه ، میمون .
-
مهنانه
لغتنامه دهخدا
مهنانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بوزینه . میمون . (آنندراج ) (برهان ). بوزنه . (اوبهی ). بهنانه . پهنانه : اگرابروش چین گیرد سزد چون روی من بیندکه رخسارم پر از چین گشت چون رخسار مهنانه .ابوشکور.
-
جستوجو در متن
-
بوزینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بوزنه، بوزنینه› (زیستشناسی) buzine نوعی میمون کوچک دمدار با رانهای بیمو که در آسیا و افریقا زیست میکند؛ انتر؛ پهنانه؛ مهنانه؛ کبی؛ کپی؛ گپی.
-
ابوقشه
لغتنامه دهخدا
ابوقشه . [ اَ ق ِ ش َ ] (ع اِ مرکب ) کپی . بوزینه . حمدونه . میمون . قرده .شادی . بهنانه . چز. بشوتن . مهنانه . درازدم . بوزنه .
-
میمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) meymun پستانداری پشمالو و شبیه انسان، با دستهای بلند که معمولاً روی درختان زندگی میکند؛ بوزینه؛ بوزنه؛ بوزنینه؛ پوزینه؛ حمدونه؛ پهنانه؛ مهنانه؛ چز؛ کپی.
-
میمون
لغتنامه دهخدا
میمون . [ م َ مو / م ِ مو ] (اِ) بوزینه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). جانوری است معروف و آن برزخ است میان انسان و حیوان غیرناطق . (برهان ). میمونها خود راسته ای را از پستانداران تشکیل میدهند شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است از اینجهت آنها را «...