کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهمانخانهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānedār ۱. [مجاز] زنی که امور خانه را اداره کرده و در بیرون از خانه کار نمیکند.۲. [مجاز] ماهر در انجام کارهای خانه(زن).۳. صاحب خانه.
-
خانه دار
دیکشنری فارسی به عربی
بسيط , محلي , مدبرة المنزل , مقتصد
-
خانه خانه دار
لغتنامه دهخدا
خانه خانه دار. [ ن َ / ن ِن َ / ن ِ ] (نف مرکب مرخم ) صاحب خانه خانه . دارای خانه های متعدد. بشکل جداول و دارای خانه های مربع شکل .
-
hotelier 1
مدیر مهمانخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که ادارۀ تمامی امور مربوط به مهمانخانه/ هتل را بر عهده داشته باشد متـ . مدیر هتل
-
boutique hotel
مهمانخانۀ اختصاصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتلی غالباً کوچک، با طرحی نسبتاً جدید، که در آن خدمات ویژهای عرضه میشود متـ . هتل اختصاصی
-
country house hotel
مهمانخانۀ اربابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هریک از خانههای بزرگمالکان در روستاها که به مهمانخانه/ هتل تبدیل شده است و در آن به مهمانان خدمات ویژهای عرضه میشود متـ . هتل اربابی
-
resort hotel
مهمانخانۀ تفریحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتلی با امکانات تفریحی گسترده و سرگرمیهای متنوع برای مهمانان متـ . هتل تفریحی
-
spa hotel
مهمانخانۀ تندرستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتلی واقع در تفریحگاههای تندرستی طبیعی با امکانات درمان متـ . هتل تندرستی
-
hotel chain, chain of hotels
مهمانخانۀ زنجیرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گروهی از مهمانخانهها/ هتلهای همنام که با شیوه و برنامهای مشابه اداره میشوند متـ . هتل زنجیرهای
-
boatel
مهمانخانۀ شناور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی کشتی که همیشه در اسکله متوقف است و از آن بهعنوان مهمانخانه/ هتل استفاده میشود متـ . هتل شناور
-
all suite hotel
سراچهمهمانخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتل که فقط سراچه در آن وجود دارد متـ . سراچههتل
-
hotel safe
صندوق امانات مهمانخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گاوصندوقی در پیشگاه مهمانخانه/ هتل برای نگهداری اشیای گرانبها و اسناد مهمانان متـ . صندوق امانات هتل، صندوق امانات
-
خانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرا، منزل، مسکن، دار، بیت ۲. آپارتمان، کاشانه ۳. اتاق، وثاق، حجره ۴. چاردیواری، سرپناه ۵. اقامتگاه، ساختمانمسکونی، ماوا ۶. کلبه، سراچه ۷. آلونک، کوخ ۸. دولتسرا، قصر، کاخ ۹. لانه، آشیانه ۱۰. غار، سوراخ، کنام ۱۱. بوم ۱۲. میهن،
-
خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - اتاق . 2 - سرای ، دار. ؛~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن .
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...