کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهمانی کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهمانی کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
سل
-
واژههای مشابه
-
مهمانی دادن یارفتن
دیکشنری فارسی به عربی
حزب
-
مهمانی پر هیاهو
دیکشنری فارسی به عربی
مضرب
-
مهمانی و سور
فرهنگ گنجواژه
بزم.
-
جستوجو در متن
-
سل
دیکشنری عربی به فارسی
سرگرم کردن , مشغول کردن , تفريح دادن , جذب کردن , مات و متحير کردن , پذيرايي کردن , مهماني کردن از , گرامي داشتن , عزيزداشتن , قبول کردن , بي بسيج کردن , جمع کردن , از جنبش و حرکت باز داشتن , ثابت کردن , مدتي در بستربي حرکت ماندن
-
بگماز کردن
لغتنامه دهخدا
بگماز کردن . [ ب ِ / ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب )مجلس شراب داشتن . (از برهان ). مجلس شراب داشتن و مهمانی نمودن . (ناظم الاطباء). بزم شراب داشتن . (از رشیدی ). کنایه از مجلس شراب داشتن . (جهانگیری ) (انجمن آرا). ضیافت دادن . مهمانی کردن . می گساردن : یکی ب...
-
میهمانی
لغتنامه دهخدا
میهمانی . (حامص ) مهمانی . عمل میهمان کردن یا شدن . ضیافت کردن یا شدن : کسی کو کند میزبانی کسی رانباید که بگریزد از میهمانی . منوچهری .از خون من فرستی هر دم نواله ٔ هجریک ره به خوان وصلم ناکرده میهمانی . خاقانی .رجوع به مهمانی شود.
-
توکیر
لغتنامه دهخدا
توکیر. [ ت َ ] (ع مص ) پر کردن شکم و مشک . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مهمانی بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). مهمانی بنای نو دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تضییف
لغتنامه دهخدا
تضییف . [ ت َض ْ ] (ع مص ) مهمان فرود آوردن و مهمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). مهمان را فرود آوردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مهمانی کردن . (دهار). مهمان داشتن کسی را. || به فروشدن نزدیک گشتن آفتاب . || میل دا...
-
خوان گستردن
لغتنامه دهخدا
خوان گستردن . [ خوا / خا گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) سفره گستردن . سفره پهن کردن . || کنایه از مهمانی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
ریخت و پاش
لغتنامه دهخدا
ریخت و پاش . [ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، خرج زیاد. برج . (از یادداشت مؤلف ). مصرف کردن . اسراف ونفله کاری . گشاده دستی و سخاوت کردن . (از یادداشت مؤلف ). مصرف کردن . اسراف و نفله کاری . گشاده دستی و سخاوت کردن . افراط کردن در پذ...
-
اقتراء
لغتنامه دهخدا
اقتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میزبانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نیکویی کردن با مهمان . || مهمانی خواستن . || در پی بلاد رفتن و طلب کردن برفتن از شهری بشهری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خواندن قرآن را. || پیروی کردن کسی ر...
-
ایداب
لغتنامه دهخدا
ایداب . (ع مص ) به مهمانی خواندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پر کردن شهرها رابعدل . (ازاقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).