کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهلکات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهلکات
لغتنامه دهخدا
مهلکات . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مهلک . || ج ِ مهلکة. مقابل منجیات . طوائح . (منتهی الارب ) : چون نوح پیر عشق وز طوفان مهلکات ایمن به کوه کشتی و خرم ز سام و حام .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
مهلکة
لغتنامه دهخدا
مهلکة. [ م ُ ل ِ ک َ ] (ع ص ) مؤنث مهلک . ج ، مهلکات .
-
طوائح
لغتنامه دهخدا
طوائح . [ طَ ءِ ] (ع اِ) طوایح . شدائد. مهلکات . (منتهی الارب ). هلاکی . آفات . (غیاث ) (آنندراج ).
-
منجیات
لغتنامه دهخدا
منجیات . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منجیة، تأنیث منجی . مقابل مهلکات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رهاننده ها. اعمالی که موجب نجات و رستگاری است : دوستی دنیا از مهلکات است و دشمنی وی از منجیات . (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 733)... و یا در آنچه محبوب حق است ....
-
مطمرات
لغتنامه دهخدا
مطمرات . [ م ُ طَم ْم ِ ] (ع اِ) مطمرات الامور؛ کارهای هلاک کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). ج ِ مُطَمِّرَة و مهلکات . (ناظم الاطباء). رجوع به مطمرة شود.
-
مهلک
لغتنامه دهخدا
مهلک . [ م ُ ل ِ ](ع ص ) کشنده . ممیت . میراننده و هلاک کننده . (آنندراج ). قاتل . متبر : به علتهای مزمن و دردهای مهلک گرفتار گشته . (کلیله و دمنه ). بعد از آن ملاحده ٔ مخاذیل برکیارق را کارد زدند مهلک نبود و اثر نکرد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 36). || نی...
-
افتخار
لغتنامه دهخدا
افتخار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نازیدن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بالیدن . فخر کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || مآثر کهنه را شمار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ستایشگری بخصال ونازیدن بحسب و نسب و جز آن از آنچه ...
-
لجاج
لغتنامه دهخدا
لجاج . [ ل َ ] (ع اِمص ) لج ّ. لجاجت . (منتهی الارب ). ستهیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القران جرجانی ). عناد. یک دندگی . یک پهلویی . حکر. ستیز. ستیزه . (دهار). ستیزه کردن . (تاج المصادر). ستهندگی . بستهیدن . (زوزنی ). خیره سری . خیره رایی . خیرگی . س...
-
مشاهده
لغتنامه دهخدا
مشاهده . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) دیدن . (غیاث ). مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. (ناظم الاطباء). مشاهدت . دیدن . معاینه . دیدار. یکدیگر را رویاروی دیدن : بعد مسافت از مشاهده ٔ حال و کشف کار او مانع...
-
مکروه
لغتنامه دهخدا
مکروه . [ م َ ] (ع ص ) ناپسندیده و ناخوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ناپسند و ناگوار وناخوش آیند و دارای کراهت . (ناظم الاطباء) : کل ذلک کان سیئه ُ عند ربک مکروهاً. (قرآن 38/17).تا روز پدید آید و آسایش گیرم زین علت مکروه و ستمکار و...