کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهلوب
لغتنامه دهخدا
مهلوب . [ م َ ] (ع ص ) برکنده موی . (منتهی الارب ). اسب دنبال کنده . (مهذب الاسماء). اسب که «هلب » او برکنده باشند. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
محلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دوشیده شده .
-
محلوب
لغتنامه دهخدا
محلوب . [ م َ ] (ع ص ) سِقاءٌ محلوب و حُلَّبی ّ؛ مشک دباغت یافته شده به گیاه حلب . (منتهی الارب ). || دوشیده شده : و آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض ٌعلیه شعر است ... و آن فعول است به معنی مفعول چنانکه رکوب به معنی مرکوب و حلوب به معنی محلوب . ...
-
جستوجو در متن
-
برکنده
لغتنامه دهخدا
برکنده . [ ب َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنده . کنده شده .- برکنده بال ؛ که بال وی جدا کرده باشند : کند جلوه طاوس صاحب جمال چه میخواهی از باز برکنده بال ؟ سعدی .نَتِف ؛ زاغ برکنده بال . (از منتهی الارب ).- برکنده دندان ؛ بی دندان .- برکنده قدر ؛ پ...