کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهشت
لغتنامه دهخدا
مهشت . [ م ِ / م َ هَِ ] (ص عالی ) مهست . رجوع به مهست شود.- دبیران مهشت ؛ رئیس دبیران .- || لقبی به روزگار ساسانیان رئیس دیوان رسالت را.
-
واژههای همآوا
-
محشة
لغتنامه دهخدا
محشة. [ م َ ح َش ْ ش َ ] (ع اِ) دبر. (منتهی الارب ).دبر مردم . (مهذب الاسماء). مقعد آدمی . || زمین بسیارحشیش . (منتهی الارب ). جای بسیار گیاهناک .
-
محشة
لغتنامه دهخدا
محشة. [ م ِ ح َش ْ ش َ ] (ع اِ) مِحَش ّ. آتش کاو آهنین .(منتهی الارب ). استام . تنورآشور. و رجوع به محش شود. || آنچه در وی کاه نهند. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
دبیران دبیر
لغتنامه دهخدا
دبیران دبیر. [ دَ دَ ] (اِ مرکب ) دبیربد. مهشت دبیر. رئیس دبیران . رجوع به دبیربد و کتاب ایران در زمان ساسانیان شود.
-
دبیربد
لغتنامه دهخدا
دبیربد. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس دبیران . منشی باشی . منشی الممالک . رئیس دیوان رسالت . رئیس کتاب . رئیس دارالانشاء. رئیس منشیان . بگفته ٔ کریستن سن رئیس طبقه ٔ نویسندگان و دبیران بروزگار ساسانیان ایران دبیربد یا دبیران مهشت نامیده میشدو در زمره ٔ ...
-
سارد
لغتنامه دهخدا
سارد. (اِخ ) شهر معروف باستانی ، پایتخت کشور لبدیه (لودیا) ، در آسیای صغیر (در نیمه ٔ قرن ششم ق . م .) که نام آن در کتیبه ٔ داریوش در تخت جمشید «سیردا» آمده . در دامنه ٔ کوه تملوس در کنار رودخانه ٔ پاکتول جای داشت و در روزگاران قدیم بعلت جلال و شکوه ...
-
طبقات اجتماع
لغتنامه دهخدا
طبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2 - توانگران ، از قبیل بازرگانان و منع...