کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهزل
لغتنامه دهخدا
مهزل . [ م ُ زِ ] (ع ص )لاغرکننده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اهزال شود.
-
مهزل
لغتنامه دهخدا
مهزل . [ م ُ هََ زْ زِ ] (ع ص ) لاغرکننده ، مقابل مُسَمِّن . فربه کننده . ج ، مهزلات . (یادداشت مؤلف ) و رجوع به تهزیل شود.
-
واژههای همآوا
-
محذل
لغتنامه دهخدا
محذل . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) مژه که حاذله گرداند چشم را و حاذله چشمی را گویند که آب از آن روان گردد و جای مژه سرخ و دمیده شود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مهزلة
لغتنامه دهخدا
مهزلة. [ م ُ زِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مهزل . لاغرکننده . و یقال : ان له (لقیقهن ) قوة مهزلة للسمان اذا شرب منه وزن اربع دوانق . (ابن البیطار).
-
مسمن
لغتنامه دهخدا
مسمن . [ م ُ س َم ْ م ِ ] (ع ص ) فربه کننده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مقابل مهزل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || چرب کننده طعام را به روغن . || خنک کننده . || روغن توشه دهنده . (از منتهی الارب ).