کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهر باختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جای مهر
لغتنامه دهخدا
جای مهر. [ ی ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کیسه ٔ کوچکی که مهر (خاتم ) در آن نهند. کیسه ٔ کوچکی که مهر سجده در آن نهند. || پینه ای که بر پیشانی عباد از کثرت سجده پیدا شود. || جایی از صف جماعت که مهر در آن نهند بعلامت اینکه قبلا کسی این مکان را متص...
-
پیش مهر
لغتنامه دهخدا
پیش مهر. [ م ِ ] (ص مرکب ) سابق در محبت : چرا پیش کین خواند او را سپهرکه هست از چنان خسروان پیش مهر.نظامی .
-
سست مهر
لغتنامه دهخدا
سست مهر. [ س ُ م ِ ] (ص مرکب ) آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. (ناظم الاطباء). بی وفا. بی محبت .که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد : چو بیچاره شد پیشش آورد مهدکه ای سست مهر فراموش عهد. سعدی .دلبر سست مهر سخت جفاصاحب دوست رای دشمن خوی . سعدی .عروس...
-
فزاینده مهر
لغتنامه دهخدا
فزاینده مهر. [ ف َ ی َ دَ / دِ م ِ ] (ص مرکب ) آنکه مهر افزاید و دوستی را برانگیزد : بدو گفت شاه ، ای فزاینده مهرکه گفت این ترا؟ گفت بوزرجمهر. فردوسی .رجوع به فزاینده شود.
-
مهر افکندن
لغتنامه دهخدا
مهر افکندن . [ م ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کردن مهر و دوستی کسی از دل . دل برداشتن از کسی . || مورد محبت قرار دادن کسی یا چیزی را. دل دادن : چه مهر افکنی بر تن و این جهان که با تو نه این ماند خواهد نه آن . اسدی (گرشاسبنامه ).گر برکنم دل از تو و ...
-
مهر انبار
لغتنامه دهخدا
مهر انبار. [ م ُ رِ اَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوبی بود سرپهن که بر آن نقش کنند و بر خرمن و انبار و بر روی گل زنند تا دزدان در آن خیانت نتوانند کرد. مهر خرمن . (آنندراج ). دَج : اگر نفع گلشن به خروار نیست نگینش کم از مهر انبار نیست .ملاطغرا در ...
-
مهر برداشتن
لغتنامه دهخدا
مهر برداشتن . [ م ِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) به ترک دوستی و علاقه گفتن : ز شیرین مهر بردارم دگربارشکرنامی به چنگ آرم شکربار.نظامی .
-
مهر برداشتن
لغتنامه دهخدا
مهر برداشتن . [ م ُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) مهربرگرفتن . مهر و نشان از نامه دور کردن و آن را گشودن . || دوشیزگی بردن . ازاله ٔ بکارت کردن .
-
مهر پرزو
لغتنامه دهخدا
مهر پرزو. [ م ِ رِ پ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی گیاه طبی برای رفع شکم درد (در بم ). (یادداشت مؤلف ).
-
مهر پروردن
لغتنامه دهخدا
مهر پروردن . [ م ِ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) محبت و دوستی ورزیدن . دوستی و مهربانی و محبت کردن . بسط عطوفت و وداد دادن .
-
مهر پیوستن
لغتنامه دهخدا
مهر پیوستن . [ م ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ت َ ] (مص مرکب ) دوست شدن . دوستی پیدا آوردن . در محبت گشودن : نپیوست خواهد جهان با تو مهرنه نیز آشکارا نمایدت چهر. فردوسی .به یک دل مهر پیوستن نشایدچو خر کش بار بر یک سو نماید. (ویس و رامین ).چون انس گرفت و مهر ...
-
مهر جستن
لغتنامه دهخدا
مهر جستن . [م ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) انتظار مهر داشتن . توقع دوستی و محبت داشتن . چشم عطوفت و محبت داشتن : دگربار از پریرویان جماش نمی باید وفا و مهر جستن .سعدی .
-
مهر جم
لغتنامه دهخدا
مهر جم . [ م ُ رِ ج َ ] (اِخ ) مهر سلیمان . (آنندراج ). مهر جمشید. خاتم و انگشتر جمشید. در حقیقت مراد از آن خاتم سلیمان است . در اسطوره های ایرانی بعد از اسلام سلیمان و جمشید تخلیط شده اند. صاحب آنندراج آرد: گویند مهری بود که بر آن نقش اسم اعظم بود :...
-
مهر خاوران
لغتنامه دهخدا
مهر خاوران . [ م ِ رِ وَ ] (اِخ ) مراد حکیم انوری ابیوردی است که از خاوران ، ولایتی از خراسان بوده است و در آغاز خاوری تخلص می کرده . (از برهان ).
-
مهر خدا
لغتنامه دهخدا
مهر خدا. [ م ُ رِ خ ُ ] (ص مرکب ) کنایه ازباکره . (آنندراج ). || (اِ مرکب ) بکارت .