کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهرکاری
لغتنامه دهخدا
مهرکاری . [ م ِ ] (حامص مرکب ) مهرورزی . ابراز محبت . ابراز عشق و شوق . دوستی : چرا از ویس جُستم مهرکاری چرا از دایه جستم استواری . (ویس و رامین )چو عاشق را نباشد بردباری نبیند خرمی از مهرکاری . (ویس و رامین ).دریغ آن مهر و آن امیدواری که جانم را بد ...
-
جستوجو در متن
-
دوستداری
لغتنامه دهخدا
دوستداری . (حامص مرکب ) محبت و مودت و دوستی و مهربانی . (ناظم الاطباء). ولاء. ولاءة. (منتهی الارب ). حب . ود. محبت . (یادداشت مؤلف ) : و از همه ٔ ملوک اطراف بزرگتر است به پادشایی و... دوستداری دانش . (حدود العالم ).بدان دوستداری و آن راستی چرا جست ج...
-
بردباری
لغتنامه دهخدا
بردباری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) حلم . (دهار) (آنندراج ). تحمل . (آنندراج ). تاب و تحمل (ناظم الاطباء). احتمال . (یادداشت بخط مؤلف ). صبر. شکیبائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکیب : سر مردمی بردباری بودسبک سر همیشه بخواری بود. فردوسی .اگر بردباری و ب...
-
استواری
لغتنامه دهخدا
استواری . [ اُ ت ُ ] (حامص ) محکمی . قرصی . حصانت . رزانت . اِحکام . متانت . (مجمل اللغة)(زمخشری ). استحکام . محکم کاری . دناج . رصافة. رصانت . طباخ . (منتهی الارب ) : و او را [ کابل را ] حصاریست محکم و معروف به استواری . (حدود العالم ). به استواری ج...