کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرهچَفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
voussoir
مهرهچَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] هریک از قسمتهای ذوزنقهای در چَفتههای معماری مغربزمین، معمولاً از جنس سنگ یا آجر
-
واژههای مشابه
-
arch1, arc1
چَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] قوسی که ساخته شده باشد
-
چفته
فرهنگ فارسی معین
(چَ تِ یا تَ) (ص مف .) خمیده ، خم شده .
-
چفته
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دروغ ، بهتان .
-
چفته
لغتنامه دهخدا
چفته . [ چ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) سر گوسفند را گویند. (برهان ). سر گوسفند. (جهانگیری ). سر گوسپند. (رشیدی ) (ناظم الاطباء). چفده . (ناظم الاطباء). || (ص ) خمیده و دوتا و کژ بود. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 486). خیده و خمیده (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 512). بمعن...
-
چفته
لغتنامه دهخدا
چفته . [ چ َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجایی شهرستان کرمانشاهان که در 40 هزارگزی خاور راه فرعی شاه آباد به گهواره واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات ، حبوبات دیمی و لبنیات . شغل اهالی زراعت ، گله داری و تهیه...
-
چفته
لغتنامه دهخدا
چفته . [ چ َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرقلعه (گرمسیر ولدبیگی ) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 7 هزارگزی شمال باختری سرقلعه ، کنار راه فرعی باویسی به سرپل ذهاب واقع است . دشت و گرمسیر است و 350 تن سکنه دارد. آبش از چاه و سرآب سر قلعه . محصولش غلا...
-
چفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čafte ۱. خم؛ خمیده؛ خمشده؛ کج: ◻︎ بدین مانَد این قامت چفتهام / که گویی به گل در فرورفتهام (سعدی۱: ۱۸۳ حاشیه).۲. (اسم) طاق و سقف خمیده.۳. (اسم) [قدیمی] دروغ؛ بهتان؛ گمان بد: ◻︎ من بر سخا و تربیتت کیسه دوخته / حساد مینهند بهتضریب چفتهام (کم...
-
چفته
واژهنامه آزاد
به ضم چ و کسره ت چُفتِه به معنی چوب 60-70 سانتی برای بازی با توپ همانند چوب بیس بال و همچنیت به معنی داته درشت و بهم چسبیده برای باریدن دانه برف مثال:چفته چفته برف می بارید.
-
stepped voussoir
مهرهچَفتۀ کنگرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] مهرهای که لبۀ فوقانی آن را صاف میکنند تا با رجِ ساختمایههای پیرامون همتراز شود
-
keystone arch
چَفتۀ تاجمهرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای، معمولاً تخت یا کمخیز، که در وسط تاجمهره دارد
-
voussoir arch
چَفتۀ مهرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتۀ ساختهشده از مُهرهچَفته
-
مهره
واژگان مترادف و متضاد
۱. نگین ۲. بازیگر، عامل، عضو
-
مهره
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) (اِ.) 1 - گلولة کوچک از شیشه یا سفال و جز آن ها. 2 - نام هر یک از استخوان های کوچکی که در تشکیل ستون فقرات جانداران شرکت دارند.