کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرهرانش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
repulsion
رانش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر نیرو که به افزایش فاصلۀ بین دو جسم منجر شود متـ . دافعه
-
thrust
رانش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نیروی آئرودینامیکی ملخ یا موتور جت که هواگَرد را به پیش میراند
-
رانش اتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← رانش اثیر
-
ether drift
رانش اثیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرضیهای که بنا بر آن اثیر نسبت به کرۀ زمین در حرکت است متـ . رانش اتر
-
genetic drift
رانش ژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نوسانات تصادفی در فراوانی نسبی دگرههای ژنها در جمعیتهای کوچک
-
propeller walk, asymmetric blade effect, asymmetric thrust, p-effect, paddle-wheel effect
رانش عرضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حرکت جانبی ناشی از نیروی رانش عرضی
-
sprocketless drive, tendency drive
رانش غلتکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی حرکت فیلم در دستگاههای مختلف که در آن فیلم بهوسیلۀ غلتکِ بدون دندانه به جلو یا عقب رانده میشود
-
camber thrust
رانش کجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نیروی جانبی ناشی از غلتش تایر در حالت کجی، که به نیروی کناری تولیدشده از تایر افزوده یا از آن کاسته میشود متـ . نیروی رانش کجی
-
ice run
رانش یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حرکت یخ یا یخ برفابه با جریان رود بهویژه در مرحلۀ آغازین شکست یخ رودخانه در بهار یا تابستان
-
drift surface
صفحۀ رانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] صفحهای که مسیر حرکت ذرۀ باردار در میدان مغناطیسی چنبرهای در آن قرار دارد
-
thrust loading
بار رانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نسبت کل وزن هواپیمای جت بر مجموع نیروی رانش تولیدی موتورهای آن
-
کمان مهره
لغتنامه دهخدا
کمان مهره . [ ک َ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کمان مهره اندازی است که کمان گلوله باشد. (برهان ) (آنندراج ). کمان قروهه . کمان گروهه . (ناظم الاطباء) : همان زیر ترکش کمان مهره داشت دلاور ز هردانشی بهره داشت . فردوسی .کمان مهره انداز تا گوش خویش نهد همچنا...
-
گل مهره
لغتنامه دهخدا
گل مهره . [ گ ِ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هر گلوله و مهره را گویند که از گل سازند عموماً و کمان گروهه را خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ) : بر سر هر یک مردی یک مهره گل از سفال گل مهره ٔ از سفاله ... که چنانکه گل را بیزی و آنرا سفال کنی هر یک چند پشکل گوسفن...
-
spondylopathy
مهرهآسیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] هرنوع بیماری یا ناهنجاری مهرهها متـ . مهرآسیب
-
spondylitis
مهرهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] التهاب مهرهها که ممکن است عفونی باشد