کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرهرانش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
spondylolisthesis
مهرهرانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] رانده شدن یک مهرۀ به طرف جلو بر روی مهرۀ زیرین
-
واژههای مشابه
-
emission
رانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] تخلیۀ منی از اندامهای داخلی تناسلی به سمت مجرای پیشابراه
-
رانش
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمص .) 1 - راندن . 2 - حرکت ، جابجایی .
-
رانش
لغتنامه دهخدا
رانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از راندن . طرد. دفع. راندگی . رد. (ناظم الاطباء). راندن و دور کردن . (برهان ) (آنندراج ). || رحلت و انتقال . (ناظم الاطباء). || سلب مقابل ایجاب . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || معزولی . || نفی . (ناظم الاطبا...
-
رانش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) rāneš ۱. حرکت؛ جابهجا شدن: رانش زمین.۲. (فیزیک) دفع کردن دو چیز یکدیگر را.۳. (پزشکی) اسهال.
-
رانش
دیکشنری فارسی به عربی
مرة
-
pathologic spondylolisthesis
مهرهرانش آسیبزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مهرهرانشی که براثر بروز بیماری استخوانی یا تودینه یا جراحی ایجاد شده باشد
-
isthmic spondylolisthesis
مهرهرانش باریکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مهرهرانشی براثر ضایعه در بخشهای بینمفصلی کمری
-
degenerative spondylolisthesis
مهرهرانش تباهیزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مهرهرانشی که براثر تخریب مفصل ایجاد میشود
-
dysplastic spondylolisthesis
مهرهرانش دُشساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مهرهرانشی که براثر ناهنجاریهای مادرزاد در بالای مهرۀ خاجی ایجاد میشود
-
traumatic spondylolisthesis
مهرهرانش ضربهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مهرهرانشی که براثر ضربه یا شکستگی در مهرههای کمری یا خاجی ایجاد میشود
-
مهره
واژگان مترادف و متضاد
۱. نگین ۲. بازیگر، عامل، عضو
-
مهره
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) (اِ.) 1 - گلولة کوچک از شیشه یا سفال و جز آن ها. 2 - نام هر یک از استخوان های کوچکی که در تشکیل ستون فقرات جانداران شرکت دارند.
-
مهره
لغتنامه دهخدا
مهره . [ م ُرَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل با 258 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).