کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهرنگار
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr negār) (مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی ، دختر یا زنِ زیباروی ، بت ، صنم) ، روی هم به معنی خورشید زیباروی ؛ (به مجاز) زیباروی درخشان.
-
جستوجو در متن
-
مهرجرد
لغتنامه دهخدا
مهرجرد. [ م ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی به حدود یزد: مهرنگار در کنار میبد دهی دیگر بساخت و آن را مهرجرد نام کرد یعنی مهرگرد. (تاریخ یزد).
-
مهریز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehriz) نام شهری در استان یزد که در گذشته مهرگرد ، مهریگرد ، مهرجرد ، مهریجرد ، میگرد و میجرد نامیده میشده است و بنای آن را به مهرنگار ، دختر انوشیروان ، پادشاه ساسانی نسبت دادهاند .
-
خانزاده بیگم
لغتنامه دهخدا
خانزاده بیگم . [دَ / دِ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) نام زن سلطان احمد فرزند سلطان ابوسعید گورکان است . این زن نسبتش به خانزادگان ترمذ اتصال می یافت . سلطان احمد در مدت حیات خود شش زن گرفت به اسامی زیر: 1 - مهرنگار خانم بنت یونس خان . 2 - ترخان بیگم که نسبتش به ...