کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مهرا
/moharrā/
معنی
خوبپختهشده (گوشت).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehrā) (مهر+ ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به مِهر ، ← مِهر .
-
مهرا
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ رّ) [ ع . مهرأ ] (ص .) 1 - نیک پخته شده ، گوشت نرم پخته که از استخوان جدا شده باشد. 2 - مضمحل گشته .
-
مهرا
لغتنامه دهخدا
مهرا. [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس از حدود گور، بسیارنعمت و آبادان و با آبهای روان . (حدود العالم چ دانشگاه ص 132).
-
مهرا
لغتنامه دهخدا
مهرا. [ م ِ ] (اِخ ) نام والی کابل است که رستم از دختر او تولد یافت . (برهان ) (جهانگیری ). اما صحیح کلمه مهراب است . رجوع به مهراب شود.
-
مهرا
لغتنامه دهخدا
مهرا. [ م ُ هََ رْ را ] (از ع ، ص ) مُهَرَّاء. نعت مفعولی از مصدر تهرئة به معنی نیک پختن گوشت و جز آن . (منتهی الارب ). نیک پخته و مضمحل گردیده . (جهانگیری ) (برهان ). نیک پخته شده ، ای (یعنی ) چیزی که در آب به گرمی آتش خوب پخته شده ملایم گردد. (غیاث...
-
مهرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مهرٲ] [قدیمی] moharrā خوبپختهشده (گوشت).
-
واژههای همآوا
-
مهرع
لغتنامه دهخدا
مهرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اهراع . لرزنده از خشم یا از ضعف و یا از ترس و تب . (از منتهی الارب ). رجوع به اهراع شود. || (اِ) شیر بیشه . اسد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مهرد
لغتنامه دهخدا
مهرد. [ م ُ هََ رْ رَ ] (ع ص ) مهرا. مهراء. گوشت نیک پخته . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). رجوع به مهرا شود.
-
تماهچه
لغتنامه دهخدا
تماهچه . [ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) تباهچه که گوشت نرم پخته باشد. (آنندراج ). گوشت نرم و پخته و مهرا. (ناظم الاطباء).
-
مانون
لغتنامه دهخدا
مانون . (اِ) نام نان خورشی است و آن ماهی خرد است که در خمی از آب کنند و نمک بسیار در آن آمیزند تا مهرا شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ترک جوش
لغتنامه دهخدا
ترک جوش . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) گوشت نیم پخته . (برهان ) (ناظم الاطباء). لحم نیم خام چه ترکان نیم خام گذارند و می گویندگوشت مهرا قوت نمی باشد. (فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). کنایه از یخنی نیم خام است . چه ترکان گوشت را نیم خام خورند و نمی گذارند که مهرا ...
-
هرت
لغتنامه دهخدا
هرت . [ هََ ] (ع مص ) نیک پختن گوشت را و مهرا کردن . (منتهی الارب ). نیک پختن گوشت را. (تاج المصادر بیهقی ). انضاج و نیک پختن گوشت را تا مهرا شود. (از اقرب الموارد). || طعن کردن در آبروی کسی . || جامه درانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || به تی...
-
شیرج التین
لغتنامه دهخدا
شیرج التین . [ رَ جُت ْ تی ] (ع اِ مرکب ) آن است که انجیر را در آب بجوشانند و خوب مهرا کنند سپس صافی کنند، پس آن آب مصفا را بجوشانند تا به قوام آید. (یادداشت مؤلف ).