کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهذب الدولة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهذب الدولة
لغتنامه دهخدا
مهذب الدولة. [ م ُ هََ ذْ ذَ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن نصر. امیر بطیحه (واقع در میان واسط و بصره ) بود. القادر باﷲ خلیفه ٔ عباسی پیش از خلافت در عهد الطائعﷲ مدتی در پناه مهذب الدوله بود. مهذب الدوله به عدل و بذل معروف بود و در سال 480 هَ ....
-
واژههای مشابه
-
قاضی مهذب
لغتنامه دهخدا
قاضی مهذب . [ م ُ هََ ذ ذَ ] (اِخ ) حسن بن علی ، مکنی به ابومحمد. رجوع به حسن بن علی شود.
-
مهذب الدین
لغتنامه دهخدا
مهذب الدین . [ م ُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی ] (اِخ ) سیدالکتاب منصوربن علی اسفزاری . شاعر و فاضل معاصر عوفی مؤلف لباب الالباب بوده است و به فارسی و تازی شعر می سروده است . (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 158).
-
مهذب الدین
لغتنامه دهخدا
مهذب الدین . [ م ُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحیم بن علی بن احمد. رجوع به ابن دخوار شود.
-
مهذب الدین
لغتنامه دهخدا
مهذب الدین . [ م ُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی ] (اِخ ) علی بن احمدبن هبل تبریزی . رجوع به علی تبریزی شود.
-
مهذب الدین
لغتنامه دهخدا
مهذب الدین . [ م ُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب ابوالحسن علی بن ابی الوفاست . رجوع به ابوالحسن مهذب الدین شاعر شود.
-
مهذب الدین
لغتنامه دهخدا
مهذب الدین . [ م ُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی ] (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ ابوالدر رومی . شاعر بود. رجوع به ابوالدر و یاقوت بن عبداﷲ شود.
-
پهلوان مهذب
لغتنامه دهخدا
پهلوان مهذب . [ پ َ ل َ م ُ هََذ ذَ ] (اِخ ) رجوع به مهذب ... در حبیب السیر چ خیام (ج 3 ص 316 ،317، 320) شود.
-
جستوجو در متن
-
صلیق
لغتنامه دهخدا
صلیق . [ ص َ ] (اِخ ) مواضعی بوده است در بطیحه ٔ واسط بین آن و بغداد دارالملک ابونصر مهذب الدولة بوده است ... (معجم البلدان ).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصر، ملقّب به مهذب الدولة. یکی از احکام بطیحة بود که القادر باﷲ عباسی از ترس الطائع، مدتی به او پناهنده شده بود. وی در سال 335 هَ . ق . متولد شد و در جمادی الاولای سال 408 هَ . ق . درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 544) (ا...
-
ناظم
لغتنامه دهخدا
ناظم . [ ظِ ] (ع ص ، اِ) شاعر. آنکه سخن را موزون کند. (ناظم الاطباء). درکشنده ٔ سخن در وزن . (آنندراج ). شعرگوینده . (ناظم الاطباء). مقابل ناثر. || کسی که مروارید را به رشته کشد. (ناظم الاطباء). به رشته کشنده ٔ مرواریدها و جز آنها. (فرهنگ نظام ). || ...
-
لقب
لغتنامه دهخدا
لقب . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن معنی مدح یا ذم منظور باشد به خلاف علم که در آن هیچ معنی منظور نباشد. (غیاث ). جرجانی گوید: ...
-
مقدس
لغتنامه دهخدا
مقدس . [ م ُ ق َدْدَ ] (ع ص ) پاک کرده . (مهذب الاسماء). به پاکی یاد شده . به پاکی خوانده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاک و پاکیزه . (ناظم الاطباء). پاک و پاکیزه و منزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس ...