کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهدوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مهدوم
/mahdum/
معنی
ویران؛ خراب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خراب، ویران، منهدم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهدوم
واژگان مترادف و متضاد
خراب، ویران، منهدم
-
مهدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بنای شکسته و ویران .
-
مهدوم
لغتنامه دهخدا
مهدوم . [ م َ ] (ع ص ) ویران شده . خراب شده . با زمین برابرشده . (ناظم الاطباء). بنای شکسته و ویران . (آنندراج ).- مهدوم ٌعلیهم ؛ زیرآواررفتگان . به آوارمردگان : فی حکم الغرقی و المهدوم علیهم . (از یادداشتهای مؤلف ).- مهدوم کردن ؛ منهدم کردن .|| ش...
-
مهدوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahdum ویران؛ خراب.
-
جستوجو در متن
-
غرقی
لغتنامه دهخدا
غرقی . [ غ َ قا ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غریق شود: ارث غرقی و مهدوم علیهم ؛ غرق شدگان و مهدوم علیهم از همدیگر ارث میبرند در صورتی که ایشان یا یکی از ایشان مالی داشته و حق توارث داشته باشند و تقدم مرگ هیچیک معلوم ...
-
عروش
لغتنامه دهخدا
عروش . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَرش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرش شود : همی بینید که عروش و بارگاه دواوین او مهدوم و مهدود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 454). || خانه های مکه . (ناظم الاطباء). بیوت مکه . (اقرب الموارد). رجوع به عرش شود.
-
جدف
لغتنامه دهخدا
جدف . [ ج َ دَ ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قبر. (قطر المحیط) (آنندراج ) (شرح قاموس ). قبر و آن اِبدال جدث است . (از اقرب الموارد)(آنندراج ). ج ، اَجداف . (اقرب الموارد) (لسان العرب )(منتهی الارب ). و گروهی این جمع را مکروه دارند و گویند،...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...