کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهتصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهتصر
لغتنامه دهخدا
مهتصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) آنکه خوشه ٔ خرما بر شاخش نهد و برابر و راست کند آن را. (آنندراج ). و رجوع به اهتصار شود. || (اِ)شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
محتصر
لغتنامه دهخدا
محتصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع اِ) شیر که اسدباشد. (منتهی الارب ). || (ص ) حصار بر شتر بندنده (و حصار نوعی است از پالان شتر). (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
هیصار
لغتنامه دهخدا
هیصار. [ هََ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. هیصور و هصر و هیصار و هصار و مهصر و هُصَرَة و هاصر و هصورة و هصور و مهصار و مهصیرو هَصِر و هُصَر و مهتصر، به معنی شیر و اسد زیرا که شکار خود را میکشند و خرد میکند. (اقرب الموارد).
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...