کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهتابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مهتابی
/mahtābi/
معنی
۱. روشن (از نور ماه).
۲. (اسم، صفت) نوعی لامپ استوانهای؛ لامپ فلورسنت.
۳. (اسم) ایوان جلو عمارت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
balcony, porch, terrace, veranda, verandah
-
جستوجوی دقیق
-
مهتابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← بهارخواب
-
مهتابی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) 1 - ایوان جلوی عمارت . 2 - نوعی لامپ که نورش به رنگ مهتاب است .
-
مهتابی
لغتنامه دهخدا
مهتابی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به تابش و پرتو ماه . (ناظم الاطباء). به رنگ مهتاب . بی رنگ . کم رنگ . || چیزی به مهتاب رسیده چنانکه کتان مهتابی یعنی کتان مهتاب رسیده ، ای کتان شق گردیده . || رنگ شکسته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زرد کمرنگ...
-
مهتابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مهتاب) ‹ماهتابی› mahtābi ۱. روشن (از نور ماه).۲. (اسم، صفت) نوعی لامپ استوانهای؛ لامپ فلورسنت.۳. (اسم) ایوان جلو عمارت.
-
مهتابی
دیکشنری فارسی به عربی
شمعة , فلوريسنت
-
مهتابی
لهجه و گویش تهرانی
رنگ پریده/بالکن، ایوان جلوی اتاقها.
-
واژههای مشابه
-
رنگ مهتابی
لغتنامه دهخدا
رنگ مهتابی . [ رَ گ ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رنگ سفیدمایل به زردی مثل مهتاب . (از آنندراج ) : خم باده گر می خورد آن نگاربود رنگ مهتابیش برقرار.طغرا (از آنندراج ).
-
کاسه ٔ مهتابی
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ مهتابی . [ س َ / س ِ ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) لنتر. آئینه ای بوده که از بالای برج میدان جنگ را روشن میکرده . (مجمل التواریخ گلستانه ص 215) : کاسه های مهتابی در جمیع بروج روشن نموده که صحرا و قلعه مانند روز روشن گردید. (مجمل التواریخ گلستانه ).
-
لامپ مهتابی
دیکشنری فارسی به عربی
فلوريسنت
-
مهتابی (ایوان)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: eyvun / târomi طاری: eyvun طامه ای: pišmahtâbi طرقی: ayvun کشه ای: eyvun نطنزی: bâhârxow/ bâlâkun
-
جستوجو در متن
-
فلوريسنت
دیکشنری عربی به فارسی
فلورءورسان , لامپ مهتابي , مهتابي
-
مقمر
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (ص .) مهتابی ، شب مهتابی .
-
مهتاوى
لهجه و گویش بختیاری
ma:tâvi 1. مهتابى، ایوان؛ 2. شب مهتابى.