کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهبلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهبلی
دیکشنری فارسی به عربی
مهبل
-
واژههای مشابه
-
کامش مهبلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← کامش زهراهی
-
pessary, vaginal suppository
شیاف مهبلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] داروی جامدی که به مهبل وارد میکنند متـ . شیاف زهراهی
-
جستوجو در متن
-
شیاف زهراهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← شیاف مهبلی
-
مهبل
دیکشنری عربی به فارسی
مهبل , نيام , غلا ف , مهبلي
-
vaginal sex
کامش زهراهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] اقدامی که در آن عضو تناسلی جنس مذکر وارد عضو تناسلی جنس مؤنث میشود متـ . کامش مهبلی
-
علی مهلبی
لغتنامه دهخدا
علی مهلبی . [ ع َ ی ِ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) (علی بلال ...) ابن معاویةبن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی . مکنی به ابوالحسن . متوفی در حدود سال 250 هَ . ق . او راست : الرشد والبیان . (از هدیة العارفین ).
-
صفاق
لغتنامه دهخدا
صفاق . [ ص ِ ] (ع اِ) پوست تنک زیر پوست که بر وی موی روید یا پوستی که روده ها را گرفته یا همه ٔ پوست شکم . (منتهی الارب ).پوستی که بر گرد روده ها و احشا باشد و این یک پرده است از سه پرده ٔ شکم . (غیاث اللغات ). پوست اندرون شکم . (مهذب الاسماء). پوست ...