کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهار بلایا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anchor log
بینۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] میلهای چوبی یا بتنی یا فلزی که بهصورت عرضی در زمین فرومیکنند تا بافۀ مهار را محکم نگه دارد متـ . مردهمرد dead man
-
mooring pipe, hawser port
درگاه مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قطعۀ ریختگی سوراخداری که بر روی بارو (bulwark) پرچ یا جوش داده میشود و طنابهای مهار را از داخل سوراخ آن میگذرانند
-
mooring buoy
شناوۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوه/ بویهای که شناورها را میتوان به جای لنگراندازی یا پهلوگیری به آن بست متـ . بویۀ مهار
-
شناوۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← بویۀ مهار
-
frenoplasty
بازسازی مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی جراحی برای شکل دادن و اصلاح مهاری که محل اتصال آن غیرطبیعی است
-
mooring screw,screw anchor
پیچ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] میلهای پیچمانند که برای مهار شناور بدون استفاده از لنگر یا بستن شناوهها/ بویهها به کف نرم رودخانه یا دریاچهها به کار میرود
-
control line
خط مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مانع طبیعی یا مصنوعی یا لبۀ حریق تیمارشده که برای مهار حریق به کار میرود
-
mooring basin
حوضچۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حوضچهای در بندر یا بندرگاه که در آن شناورها را برای در امان ماندن از طوفان و امواج مهار میکنند
-
mooring bridle
دهنۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] طناب یا زنجیری که دو سر آن را به عرشۀ شناور میبندند و طناب یدککشی به میانۀ آن وصل میشود
-
mooring line, docking line, mooring hawser
طناب مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] طناب یا بافهای که از آن برای بستن شناور به اسکله استفاده میشود متـ . بافۀ مهار
-
moorage
عوارض مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عوارضی که برطبق قانون باید برای مهار شناورها در ساحل یا در اسکله پرداخت شود
-
سست مهار
لغتنامه دهخدا
سست مهار. [ س ُ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از رام و مطیع بودن . (برهان ) (آنندراج ). مطیع و رام و فرمانبردار. (ناظم الاطباء) : با مرادت سپهر سست مهاربا حسودت زمانه سخت لگام . انوری . || کنایه از مردم بی استعداد و ناقابل . (برهان ) (آنندراج ). ناقابل و بی ...
-
بی مهار
لغتنامه دهخدا
بی مهار. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مهار) بدون افسار. که افسار ندارد. || کنایه از بی قید و بند. بی بند و بار. سرخود : چندین در معصیت مدو بچپ وراست چون شتر بی مهار و اسب بی افسار. ناصرخسرو.طلقت الابل طلاقاً؛ بی مهار شدن شتران . (از منتهی الارب ). رجو...
-
مهار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعق ، اِحْتِواءٌ ، أخْضاعٌ
-
مهار یامحدودکردن
دیکشنری فارسی به عربی
دعامة