کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهاراجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مهاراجه
/ma(o)hārāje/
معنی
عنوان هریک از افراد طبقۀ اشراف در هند؛ فرمانروا؛ امیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
maharajah or maharaja
-
جستوجوی دقیق
-
مهاراجه
فرهنگ فارسی معین
(مَ جِ) [ سنس . ] (ص .) توانگر، ثروتمند.
-
مهاراجه
لغتنامه دهخدا
مهاراجه . [ م َ ج َ / ج ِ ] (سانسکریت ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مهاراجا. شاه بزرگ . امیر بزرگ در هند. مهاراج . مهراج . راجه ٔ بزرگ . رای برین .
-
مهاراجه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت] ‹مهاراج› ma(o)hārāje عنوان هریک از افراد طبقۀ اشراف در هند؛ فرمانروا؛ امیر.
-
جستوجو در متن
-
مهاراج
لغتنامه دهخدا
مهاراج . [ م َ ] (سانسکریت ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مهاراجه . رجوع به مهاراجه شود.
-
مهاراجا
لغتنامه دهخدا
مهاراجا. [ م َ ] (سانسکریت ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مهراج . (یادداشت مؤلف ). مهاراجه . رجوع به مهاراجه شود.
-
گائی کووار
لغتنامه دهخدا
گائی کووار. [ ک ُ ] (اِخ ) عنوان مهاراجه ٔ باروده است .
-
راجا
لغتنامه دهخدا
راجا. (معرب ، اِ) راجاه ، راج معرب راجه یا مهرجاه لقب سلاطین غیرمسلمان هند. (النقود العربیه ص 134). راجه .مهاراجه . مهاراجا. و رجوع به راجه و مهاراجه شود.
-
راجگان
لغتنامه دهخدا
راجگان . [ ج َ ] (اِ) ج ِ راجه : لقب راجگان بزرگ ، مهاراجه است که گرشاسب نامه مهراج ضبط کرده . (حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 5). رجوع به راجه شود.
-
مهراج
لغتنامه دهخدا
مهراج . [ م َ ] (سانسکریت ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مه راجه . مهاراجه . راجه ٔ بزرگ . و آن لقبی است فرمانروایان نواحی هند را. نام پادشاه هند. پادشاه هندوستان و هندوان او را مهاراج نامند. (جهانگیری ). صورتی از مهاراجه . نام عامی است برای پادشاهان هندوستان ...
-
خاتماندو
لغتنامه دهخدا
خاتماندو. (اِخ ) کاتماندو. شهری است در شمال هند مرکز حکومت نپال بر بالای ویشنوماتی در کنار شعبه ٔ رود گنگ دارای 50 هزار سکنه و ساختمانهای آجری و کوچه های تنگ و پیچاپیچ که خارجیان را در آنجا راه نیست . قصر بزرگ مهاراجه که از نظر معماری دارای ارزش بسیا...
-
کشمیر
لغتنامه دهخدا
کشمیر. [ ک َ ] (اِخ ) ایالتی است واقع در شبه جزیره ٔ هند در دامنه ٔ کوههای هیمالیا و نهرسند آن را مشروب میسازد.کشمیر از نظر جغرافیائی به دو اقلیم تقسیم شده و سلسله ٔ جبال عظیم هیمالیا که از شمال شرقی به جنوب شرقی امتداد دارد، حد فاصل آن دو است . اقلی...
-
رای
لغتنامه دهخدا
رای . (هندی ، اِ) نامی که بدان حکمرانان نواحی هند را بازخوانند. راجه ٔ هند. (غیاث اللغات ). راجه و پادشاه هند. ج ، رایان . (ناظم الاطباء). پادشاه هند. (شرفنامه ٔ منیری ). نام پادشاه هندوان . (از فرهنگ سروری ). لقب شاهان هند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 1...