کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مهادا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehādā) (عربی ـ فارسی) (مهاد + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به مِهاد ، ← مِهاد .
-
اصل و فرع
فرهنگ واژههای سره
مهاد و کهاد
-
گاهواره
واژگان مترادف و متضاد
گاهوار، گهواره، مهاد، مهد
-
ننو
واژگان مترادف و متضاد
گهواره، مهاد، مهد
-
گهواره
واژگان مترادف و متضاد
گاهواره، مهاد، مهد، نانو، ننو،
-
رييسي
دیکشنری عربی به فارسی
اصلي , عمده , مهاد , بزرگ , متخصص شدن
-
امهدة
لغتنامه دهخدا
امهدة. [ اَ هَِ دَ ] (ع اِ) ج ِ مِهاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زمینها. || گاهواره ها. || بسترها. || گستردنیها. (از آنندراج ). و رجوع به مهاد شود.
-
مهد
واژگان مترادف و متضاد
۱. گاهواره، گهواره، مهاد ۲. کجاوه، محمل ۳. چوبک
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م ُ هَُ ] (ع اِ) ج ِ مهاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م ُ ] (ع اِ) زمین بلند. || زمین پست و هموار و نرم . (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از آنندراج ). ج ، امهاد، مهدة. || ج ِ مهاد. (ناظم الاطباء). رجوع به مهاد شود.
-
گهواره فروش
لغتنامه دهخدا
گهواره فروش . [ گ َهَْ رَ / رِ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که گهواره فروشد. مَهّاد.
-
major
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمده، سرگرد، متخصص شدن، بزرگ، اعظم، بزرگتر، ارشد، کبیر، اکبر، مهاد، بالغ، بیشین، بیشتر
-
اوطاء
لغتنامه دهخدا
اوطاء. [ اَ طَءْ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . در عبارت زیر: گسترده تر، نرم تر، پاسپرده تر: فالارض باکنافها اوطاء مهاد لطاعته و اتبعشی ٔ لمشیته . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث 1634).
-
غَوَاشٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشاننده ها (غاشية و به معناي ساتر و هر چيز پوشاننده است ، روپوش زين را هم از اين جهت غاشية السرج گويند وعبارت "لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ "يعني عذاب به اهل دوزخ از پايين و بالا احاطه دارد . )
-
گستردنی
لغتنامه دهخدا
گستردنی . [ گ ُ ت َ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) چیزی که گسترند مثل فرش و قالی و امثال آن . (آنندراج ). آنکه به زمین پهن کنند، چون : فرش و حصیر و امثال آن . آنچه لایق گستردن و درخور پهن کردن باشد. طِراز. فَراش . طَنو. وطاء [ وَ یا وِ ] . نَطعیا نِطع. مِهاد. م...