کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهاترة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهاترة
لغتنامه دهخدا
مهاترة. [ م ُ ت َ رَ ] (ع مص ) به باطل دشنام دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هتار.(ناظم الاطباء). به یکدیگر دشنام دادن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
هتار
لغتنامه دهخدا
هتار.[ هَِ ] (ع مص ) به باطل دشنام دادن . (ناظم الاطباء).مهاترة. (معجم متن اللغة). به یکدیگر دشنام دادن .
-
مهتار
لغتنامه دهخدا
مهتار. [ م ِ ] (معرب ، اِ) معرب مهتر، به معنی افسر بازرس سپاه . ج ، مهاترة، مهتاریة. (از دزی ج 2 ص 620).
-
دشنام دادن
لغتنامه دهخدا
دشنام دادن . [ دُ دَ ] (مص مرکب ) فحش دادن . نام کسی را به زشتی بردن . عیب کسی را گفتن . (ناظم الاطباء). ناسزا گفتن . استقذاف . (دهار). استیعاب . اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). اهتماط. بجوس . تسبیب . تشریز. تطلیة. تقاذف . تقصیب . تلقع. تمطیط. تهجیل . ...