کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مها
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehā) بزرگ ، بزرگتر ؛ [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه است ؛ (به مجاز) زیبارو].
-
مها
لغتنامه دهخدا
مها. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مهاة. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مهاة شود.
-
مها
لغتنامه دهخدا
مها. [ م َ / م ُ ] (اِ) سنگی است مانند بلور و بعضی گویند بلور است . (برهان ). بلور. (دهار) (مهذب الاسماء). کوارتز متبلور را گویند که به نام بلور سنگ نیز مشهور است . سنگی است که از نواحی روم و صعید مصر خیزد، سفید و شفاف مانند بلور و بسیار صلب و مثل سن...
-
مها
لغتنامه دهخدا
مها. [ م ِ] (ص ) بزرگ . (برهان ). کلان و بزرگ . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مهع
لغتنامه دهخدا
مهع. [ م َهََ ] (ع مص ) برگردیدن رنگ روی و رنگ به رنگ شدن ازعوارض دشوار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
محا
لغتنامه دهخدا
محا. [ م َح ْ حا ] (ع ص ) مَحّاء. محوکننده . پاک کننده : به سیف محو شود از گناهکار گناه گناهکار ملیح است و سیف دین محا. سوزنی .رجوع به محاء شود.
-
مه آ
واژهنامه آزاد
مانند ماه به دنیا آمده. کنایه از درخشندگی و ماه رو بودن است. ماه آمدن مه + مخفف آمدن = مه آ
-
مه آ
واژهنامه آزاد
بادرخشش و زیبا، مانند ماه، آمده است. مه مخفف ماه آ مخفف آمدن
-
جستوجو در متن
-
آماد
فرهنگ واژههای سره
سررسیدها، فرجا مها
-
مه
لغتنامه دهخدا
مه . [ م َهَ هَ ] (ع مص ) نرمی کردن : مَه َّ الابل َ مَهّاً؛ نرمی کرد با وی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
مهاباهو
لغتنامه دهخدا
مهاباهو. [ م ِ ] (اِخ ) درازبازو. نام یکی از ملوک هند مرکب از مها،مه و باهو، بازو : کما سمی الهند احد ملوکهم مهاباهو، أی طویل العضد. (الجماهر بیرونی ص 25).
-
بقرالوحش
لغتنامه دهخدا
بقرالوحش . [ ب َ ق َ رُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) رَمَک . (یادداشت مؤلف ). گاو کوهی . (یادداشت مؤلف ). بقرالوحش و بقرالوحشی : مها (گاودشتی )، ایل (بز نر)، یحمور (گورخر)، ثیتل (نوعی گاودشتی )، وعل (بز کوهی ). (از اقرب الموارد). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص...
-
مهاة
لغتنامه دهخدا
مهاة. [ م َ ] (ع اِ) آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || بلور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پاره ای از بلور. (ناظم الاطباء). || گاو وحشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ماده گاو وحشی ....