کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
من ومن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
من ومن
دیکشنری فارسی به عربی
تخريف
-
واژههای مشابه
-
مَنِّ
فرهنگ واژگان قرآن
مرغی خاص - مرغ بریان
-
َمَنِ
فرهنگ واژگان قرآن
كسي كه - چه كسي (نون آن به علت تقارن با حرف ساكن يا تشديد دار كلمه بعد حركت گرفته است)
-
مَنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
منّت نهاد (منت به معناي آن است که نعمتي را که به کسي دادهاي با زبان خود آن را بــــــراوسنگين سازي .یا به عبارت دیگر کاری را که برای او کرده ای بزرگ بشماری. از آنجا نعمتهایی که خدای تعالی به ما داده همه بزرگ و با ارزش است منت نهادن خدای تعالی پسندیده...
-
مِنْ
فرهنگ واژگان قرآن
از- برخي از (منْهُم)-از جهت(به دليل:مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُواْ ) - به جاي (در عبارت "أَرَضِيتُم بِـﭑلْحَيَاةِ ﭐلدُّنْيَا مِنَ ﭐلْئَاخِرَةِ" )
-
مَن
فرهنگ واژگان قرآن
كسي كه - چه كسي
-
مَنِ
فرهنگ واژگان قرآن
كسي كه - چه كسي (نون آن به علت تقارن با حرف ساكن يا تشديد دار كلمه بعد حركت گرفته است)
-
مَن
لهجه و گویش بختیاری
man من (واحد وزن). man-e-šâ:شش کیلو = 80 سیر. nim-man:سه کیلو = 40 سیر. sad-daram:یک چهارم من = 20 سیر. panjâ:یک هشتم من = 10 سیر. bis-panj:بیست پنج = 5 سیر. da:nâr:ده نار = دو سیر. yey sir:یک سیر = 16 مثقال. yey mesqâl:یک مثقال = 24 نخود.
-
من من
فرهنگ فارسی معین
(مِ مِ) (اِمر.) (عا.) سخن جویده جویده ، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن ، تَمجْمُج .
-
من من
لغتنامه دهخدا
من من . [ م ِ م ِ ] (اِ مرکب ) حکایت صوت کسی که ندانسته ای را گوید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به من من کردن شود.
-
من من
دیکشنری فارسی به عربی
تمتم
-
مِنْ مِنْ
لهجه و گویش گنابادی
menmen در گویش گنابادی یعنی با لکنت ، با گرفتگی سخن گفتن ، تامل در هنگام سخن راندن
-
من و من کردن
لغتنامه دهخدا
من و من کردن . [ م ِن ْ ن ُ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، به کندی و با فاصله مقصود گفتن . جویده گفتن یا خواندن . (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن گفتن چنانکه فهم نشود. رجوع به من من و من من کردن شود.
-
من من کردن
لغتنامه دهخدا
من من کردن . [ م ِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صریح نگفتن . تمجمج . تجمجم . تغمغم . (یادداشت مرحوم دهخدا). منگ منگ کردن . جویده جویده و نوعی تودماغی حرف زدن . کلمات را جویده جویده و به صدای آهسته و به صورتی نامفهوم ادا کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال ز...