کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منی دان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بازار منی
لغتنامه دهخدا
بازار منی . [ رِ م ِ نا ] (اِخ ) موضعی از ارض مکه که قربان در آن کنند و بازاری که درین جاست بناکرده ٔ اسماعیل علیه السلام است . طالب کلیم گوید : ساکن بیت اللهی اما گر از دست آیدت خانه را نزدیک تر سازی ز بازار منی .(آنندراج ).
-
چم منی
لغتنامه دهخدا
چم منی . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صفائیه بخش هندیجان شهرستان خرم شهر که در 8 هزارگزی شمال خاوری هندیجان بر سر راه فرعی اتومبیل رو هندیجان به ده ملاو در حاشیه ٔ خاوری رودخانه ٔ زهره واقع است . محصولش غلات . شغل اهالی زراعت و حشم داری و راه آنج...
-
چهل منی
لغتنامه دهخدا
چهل منی . [ چ ِ هَِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه گنج بخش کهنوج شهرستان جیرفت . در 45هزارگزی جنوب کهنوج و رودخانه ٔ هلیل واقع است . 160 تن سکنه دارد.از رودخانه ٔ هلیل آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
خیف منی
لغتنامه دهخدا
خیف منی . [ خ َ ف ِ م ِ نا ] (اِخ ) مکانی است به مکه که مسجد خیف منسوب بدان است . (از معجم البلدان ).
-
خروج منی
دیکشنری فارسی به عربی
اقذف
-
ممسک منی
واژهنامه آزاد
باز دارنده از خروج منی، مانع انزال منی.
-
pre-seminal fluid, pre-ejaculate, pre-ejaculatory fluid, Cowper's fluid
مایع پیشمنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مایع بیرنگ و شفاف و روانی که پس از برانگیختگی جنسی از پیشابراه خارج میشود متـ مذی pre-cum
-
جام ده منی
لغتنامه دهخدا
جام ده منی . [ م ِ دَهَْ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رطل گران : دمه گذشت و بجز جام ده منی نکشیم می از لب خم و نقل از لب نگار چشیم . حسن دهلوی (از آنندراج ).جام حیدری . جام یکمنی . (آنندراج ). رجوع به جام حیدری و جام یکمنی شود.
-
جام یک منی
لغتنامه دهخدا
جام یک منی . [ م ِ ی َ / ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رطل گران . (بهار عجم ). جامی که یک سیر شراب درگنجد (؟). (آنندراج ) : درده بیاد حاتم طی جام یک منی تا نامه ٔ سیاه بخیلان کنیم طی .حافظ.
-
ما و منی
لغتنامه دهخدا
ما و منی . [ وُ م َ ] (حامص مرکب ) تکبر. خودپسندی .
-
اعضاء مولده ٔ منی
لغتنامه دهخدا
اعضاء مولده ٔ منی . [ اَ ءِ م ُ وَل ْل ِ دَ/ دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گفته اند: نزد اطباء انثیین باشد. و آنها وریدهای ملفوفی باشندکه خلل آنها محشو از ماده ٔ غددی است و نزدیک به انثیین قرار گرفته اند. و خون را آماده سازند که چون به انثیین ...
-
کش و منی
فرهنگ گنجواژه
جنسی که خرید و فروش آن با وزن کردن است.
-
کشی و منی
فرهنگ گنجواژه
وزن کردنی، کشیمنی، کیلوئی.
-
ما و مَنی
فرهنگ گنجواژه
خودپسندی.
-
علیک محبته منی
واژهنامه آزاد
بر من واجب است به تو محبت کنم