کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منیر
/monir/
معنی
نوردهنده؛ درخشنده؛ درخشان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تابناک، درخشان، منور، نورور، نیر ≠ مستنیر
۲. کدر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: monir) (عربی) ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد ، در مقابلِ مستنیر؛ درخشان ، تابان ، روشن .
-
منیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تابناک، درخشان، منور، نورور، نیر ≠ مستنیر ۲. کدر
-
منیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) تابان ، درخشان .
-
منیر
لغتنامه دهخدا
منیر. [ م ُ ] (اِ) فُک ، خرس آبی . خرس دریایی . خوک بحری . (از دزی ج 1 ص 7).
-
منیر
لغتنامه دهخدا
منیر. [ م ُ ] (اِخ ) مولدش دارالسلطنه ٔ لاهور است و خلف الصدق ملا عبدالحمید ملتانی بود. اما در عین شباب سرپنجه ٔ اجل بازوی امیدش برتافت . مثنویات و نثرهای رنگین وی مشهور است . از غزلیات اوست :پیش از کرشمه ٔ تو ستم در جهان نبودتا آن نبود عربده ٔ آسمان...
-
منیر
لغتنامه دهخدا
منیر. [ م ُ ] (ع ص ) روشن و روشن کننده . (آنندراج ). روشن و تابان و درخشان . (ناظم الاطباء). روشن . (مهذب الأسماء) : ... و من الناس من یجادل فی اﷲ بغیر علم و لاهدی و لاکتاب منیر. (قرآن 20/31). و ان یکذبوک فقد کذب الذین من قبلهم جأتهم رسلهم بالبینات...
-
منیر
لغتنامه دهخدا
منیر. [ م ُ ن َی ْ ی َ ] (ع ص ) جامه ٔ دوپوده . یقال : ثوب منیر؛ ای منسوج علی نیرین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : تا درکشد ابری که ز بلغار درآمدکرباس منیر به سر کوه دماوند. امیر معزی (دیوان ص 180).- منیر رازی ؛ نو...
-
منیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monir نوردهنده؛ درخشنده؛ درخشان.
-
واژههای مشابه
-
منير
دیکشنری عربی به فارسی
داراي نور سيمابي , تابان
-
مُنِيرِ
فرهنگ واژگان قرآن
روشن كننده - روشنگر (اسم فاعل از أنارَ)
-
ابن منیر
لغتنامه دهخدا
ابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) ابوالحسین احمدبن منیربن احمدبن مفلح الطرابلسی الملقب به مهذب الملک عین الزمان . او شاعری مشهور و صاحب دیوان شعری است . پدر او نیز شعر میسرود و در بازارهای طرابلس تغنی میکرد. ابوالحسین قرآن کریم و لغت و ادب آموخت و قریح...
-
ابن منیر
لغتنامه دهخدا
ابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) قاضی ناصرالدین احمدبن محمد اسکندرانی .از علما و ادبای مشهور مصر در اسکندریه . دو بار منصب قضا و خطابت داشت . او را اشعار و خطبی است و نیز تفسیری . مولد او به سال 620 هَ . ق . و وفات در 683.
-
ابن منیر
لغتنامه دهخدا
ابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) یکی از خطاطان و محررین مشهور. (ابن الندیم ).
-
قاضی ابن منیر
لغتنامه دهخدا
قاضی ابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن منصور. رجوع به ابن منیر قاضی ناصرالدین احمد و احمدبن محمدبن منصور شود.