کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منیت
/maniyyat/
معنی
اجل؛ مرگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انانیت، خودبینی، خودخواهی، خودستایی، غرور، لاف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منیت
واژگان مترادف و متضاد
انانیت، خودبینی، خودخواهی، خودستایی، غرور، لاف
-
منیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ یَّ) [ ع . منیة ] (اِ.) 1 - اجل ، مرگ . 2 - سرنوشت .
-
منیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ یَّ) (مص جع .) غرور، خودبینی .
-
منیت
لغتنامه دهخدا
منیت . [ م َ نی ی َ ] (ع اِ) منیة. موت و مرگ . (غیاث ) (آنندراج ) : مشرب زندگانی به خاک منیت مکدر گشت . (جهانگشای جوینی ). رجوع به مَنیَّة شود.
-
منیت
لغتنامه دهخدا
منیت . [ م َ نی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) از «من » + «یت »، پسوند مصدر جعلی خودخواهی و خودپسندی و تکبر و نخوت : منی از میان بردار تا منیت من به تو باشد. (تذکرةالاولیاء). ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منیت و منیت کسی را بود که گام فراخ نهد. (تذکرةالاول...
-
منیت
لغتنامه دهخدا
منیت . [ م ُ ی َ ] (ع اِ) منیة. آرزو و مقصود. (غیاث ) (آنندراج ) : در ترجیه ٔ این امنیت و تعلل به ادراک این منیت روزگاری میگذاشتم . (سندبادنامه ص 20).چون حمار است آنکه نافش منیت است صحبت او عین رهبانیت است . مولوی .رجوع به منیَة شود.
-
منیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منیّة، جمع: منایا] [قدیمی] maniyyat اجل؛ مرگ.
-
منیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منیة، جمع: مُنی] [قدیمی، مجاز] monyat آرزو؛ خواهش.
-
منیت
دیکشنری فارسی به عربی
أَثَرَة (إثْرَة)
-
واژههای مشابه
-
کِبر و مَنیت
فرهنگ گنجواژه
تکبر، خودپرستی.
-
واژههای همآوا
-
منیة
لغتنامه دهخدا
منیة. [ م َ نی ی َ ] (ع اِ) اجل و مرگ . ج ، منایا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرگ . (السامی ) (دهار). اجل و مرگ . (ناظم الاطباء). مرگ . موت . مردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرگ زیرا که آن مقدر است . ج ، منایا. (از اقرب الموارد) : حکم المنیة فی ا...
-
منیة
لغتنامه دهخدا
منیة. [ م َ ی َ ](ع اِ) آب مرد و زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
منیة
لغتنامه دهخدا
منیة. [ م ُ ی َ / م ِ ی َ ] (ع اِ) آرزو. ج ، مُنی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). آرزوو مراد و آنچه بدان آرزو کنند. ج ، مُنی ̍. (از اقرب الموارد). خواهش و آرزو. ج ، مُنی ̍. (ناظم الاطباء).- منیةالناقة ؛ ایامی پس از لقاح که هنوز بارداری ماده شتر ...