کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منگ منگ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منگ منگ کردن
لغتنامه دهخدا
منگ منگ کردن . [ م َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به من من کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
شَنگ و مَنگ
فرهنگ گنجواژه
شنگول ، شاد، حیلهگر.
-
گیج و مَنگ
فرهنگ گنجواژه
سرگشته و حیران.
-
جستوجو در متن
-
من من کردن
لغتنامه دهخدا
من من کردن . [ م ِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صریح نگفتن . تمجمج . تجمجم . تغمغم . (یادداشت مرحوم دهخدا). منگ منگ کردن . جویده جویده و نوعی تودماغی حرف زدن . کلمات را جویده جویده و به صدای آهسته و به صورتی نامفهوم ادا کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال ز...
-
چرس کشیدن
لغتنامه دهخدا
چرس کشیدن . [ چ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نوعی بنگ کشیدن . تدخین کردن چرس . دود چرس را بوسیله ٔ چپق یا سیگار یا غلیان کشیدن . حشیش کشیدن . چرس زدن . استعمال چرس کردن . رجوع به چرس و چرسی شود. || کنایه از گیج و منگ بودن . کنایه از بیهوش و بی حواس بو...
-
نخود
لغتنامه دهخدا
نخود. [ ن ُ خُدْ ] (اِ) نام دانه ای است خوراکی که از ماش و عدس بزرگتر است و مانند آنها در خورش پخته میشود. (فرهنگ نظام ).نوعی از حبوبات مأکول و لذیذ. (ناظم الاطباء). حمص .(دهار). خلر. جرجر. (منتهی الارب ). فوم : به خوشه در از بهر بیرون شدن چنان جمله...
-
قمار
لغتنامه دهخدا
قمار. [ ق ِ ] (ع مص ) مقامره . به گرو چیزی باختن و نبرد کردن با هم به گرو. (منتهی الارب ). به گرو باختن و غلبه کردن در بازی قمار. (اقرب الموارد). || (اِ) منگ . (فرهنگ اسدی ). هر بازی که در آن بطور غالب شرط شود که برنده چیزی از بازنده بگیرد خواه با ور...
-
مانگ
لغتنامه دهخدا
مانگ . (اِ) به معنی ماه باشد که قمر است . (برهان ). ماه را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی ماه است . (انجمن آرا) (آنندراج ). مانک .ماه . (ناظم الاطباء). از اوستا، «مونغ» . این کلمه در بعضی لهجه های ایرانی باقی مانده ؛ کردی ، «مانگ » «منگ » «مهنگ » ...
-
لوس
لغتنامه دهخدا
لوس . (اِ) تملق . فروتنی . چرب زبانی . مردم را به زبان خوش فریفتن و بازی دادن . (از برهان ). گفتار خوش . گفتار فریبنده . فروتنی بیش از اندازه . فریفتن به فروتنی و تملق و چرب زبانی بود. (جهانگیری ). لابه است ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروت...
-
انگ
لغتنامه دهخدا
انگ . [ اَ ] (اِ) ممر آب را گویند که کوزه گران از سفال سازند و بجهت مرور کردن آب بهم وصل کنند. (برهان قاطع). لوله ای که از سفال سازند و در آبراهه چندین عدد آن را بهم وصل کنند و درزهای آنها را با پیه دارو و آهک محکم بگیرند تا آب بزمین فرو نرود. (ناظم ...
-
گیج
لغتنامه دهخدا
گیج . (ص ) پریشان و پراکنده خاطر. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). || احمق و ابله . (برهان قاطع) (لغت فرس اسدی ) (معیار جمالی ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). دنگ و منگ . سبک سر. سبکسار. خل . گول : ای فلک با رفعت و تعظیم ت...
-
شکیبیدن
لغتنامه دهخدا
شکیبیدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) متحمل شدن . صابر و بردبار گشتن . (ناظم الاطباء). صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . (آنندراج ) (از برهان ). صبر. اصطبار. مصابرت . صبرکردن . شکیبایی . پاییدن . بماندن . خودداری کردن . (یادداشت مؤلف ) : همی ند...
-
بزر
لغتنامه دهخدا
بزر. [ ب َ ] (ع اِ) تخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تخمیانه . روغن چراغ . ج ، بزور. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). حب . دانه . (یادداشت بخط دهخدا). معرب از برز [ بتقدیم راء بر زاء ] فارسی . (یادداشت بخط دهخدا) : میگویند بزغاله تا هشتاد ر...