کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منگنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منگنه
/manga(e)ne/
معنی
۱. دستگاه یا ابزاری که چیزی را زیر آن بگذارند و فشرده کنند؛ آلت فشار.
۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: منگنه کرد
بن حال: منگنه کن
دیکشنری
press, punch, stamp, stapler
-
جستوجوی دقیق
-
منگنه
فرهنگ فارسی معین
(مَ گَ نِ) (اِ.) ابزاری که چیزی را در میان یا زیر آن می گذارند و سوراخ می کنند یا تحت فشار قرار می دهند.
-
منگنه
لغتنامه دهخدا
منگنه . [ م َگ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) معصره و جندره و جوازان و جواز وابزاری که بدان بر میوه جات و مانند آن فشار وارد می آورند تا آب آن گرفته شود و نیز ابزاری که در گرفتن روغن بزورات به کار می برند. (ناظم الاطباء). دستگاه فشردن . ماشینی که بدان دانه ها یا...
-
منگنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] manga(e)ne ۱. دستگاه یا ابزاری که چیزی را زیر آن بگذارند و فشرده کنند؛ آلت فشار.۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست میکنند.
-
منگنه
دیکشنری فارسی به عربی
قراص
-
واژههای مشابه
-
punch 3
منگنه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه یا وسیلهای که بلیتها را با آن سوراخ و باطل میکنند
-
منگنه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] ← پرس
-
hydraulic press
منگنۀ آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] دستگاهی که در آن نیرو ازطریق فشار مایع افزایش یابد و به نقطۀ دیگری وارد شود
-
منگنه ای
لغتنامه دهخدا
منگنه ای . [ م َ گ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به منگنه .- تکمه ٔ منگنه ای ؛ دگمه ٔ منگنه . نوعی دگمه که از جنس پارچه ٔ لباس سازند، بدینسان که قطعاتی از پارچه ٔ مورد نظر را بر صفحاتی از فلز مخصوص که برای اینکار می سازند، فشرده تا دگمه ٔمطلوب به دس...
-
منگنه دار
لغتنامه دهخدا
منگنه دار. [ م َ گ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنچه منگنه دارد.
-
منگنه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , حطم , لکمة
-
چرخ منگنه
لهجه و گویش تهرانی
پرس
-
پیستون منگنه ابی
دیکشنری فارسی به عربی
کبش
-
جستوجو در متن
-
Mantegna
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منگنه