کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منوچهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منوچهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: manučehr) به معنی ' از نژاد و پشت منوش' [منوش یکی از ناموران قدیم] ؛ (در اعلام) منوچهر از خاندان ایرج یکی از پادشاهان پیشدادی است ؛ اسم خاندان وی در اوستا ' ائیریاو ' آمده است ، یعنی یاری کنندهی ایرانیان .
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن ابوالسوار، از پادشاهان مشهور سلسله ٔ شدادیان گنجه (457-؟). رجوع به تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص 45 شود.
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن افرویدن یا منوچهر ثانی که معروفترین شروانشاهان است . او علاوه بر لقب شروانشاه عنوان خاقان کبیر یا خاقان اکبر هم داشت و تخلص خاقانی شاعر مشهور ایران ازاین عنوان گرفته شد و منوچهر علاوه بر خاقانی ، ممدوح ابوالعلاء گنجوی و...
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن شاوور شدادی ، از سلسله ٔ شدادیان و ملقب به شجاع الدوله است . او از جانب پدر به سال 456 مشاور نیابت حکومت آنی داشت و حکومت آنی را الب ارسلان به پدر او مفوض داشته بود. بیش از سی سال در آن حدود حکومت راند. وی با سلاجقه دوس...
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن فریبرز، از امرای شروانشاهیان است که در اوائل قرن ششم هجری قمری بعد از فریبرز به سلطنت رسید. رجوع به تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص 43 و دائرة المعارف فارسی ج 2 ص 1470 شود.
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن قابوس بن وشمگیر، ملقب به فلک المعالی و مکنی به ابی منصور، پنجمین خاندان آل زیار است که از 403 الی 420 هَ . ق . در گرگان و طبرستان و در زمان سلطنت مسعود غزنوی حکومت میکرد. در تاریخ بیهقی ذیل «نسخةالعهدی فیمابین امیر مسعو...
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ترکانشاه ، ملقب به ابوالفضل ابن ابی الوفاء. وی اهل بغداد است و مردی نویسنده ، فاضل ، ادیب و تیزهوش بود. از ابابکر حلوانی استماع کرده و مقامات را از شخص مؤلف آن «حریری » شنیده است . و از وی ابوالفتوح بن خضروی و ا...
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) در اوستا منوش چیتهر (فرهنگ ایران باستان ). منوش چیتر یا منوچیتر . (ایران در زمان ساسانیان چ مکری ص 104 و 137). منوش چیهر . (مزدیسنا، جدول نسب نامه ٔ زردشت ) . نبیره ٔ ایرج است از جانب دختر. چون سلم و تور ایرج را کشتند تیغ ب...
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (ص مرکب ) بهشت روی ، چه منو مخفف مینو است که بهشت باشد و چهره به معنی روی . و به معنی علوی ذات ، چه منو به معنی علوی و چهره به معنی ذات باشد. (برهان ). مخفف مینوچهر به معنی بهشت رو. (غیاث ). منوش چیثره ، جزء دوم چیثره همریشه ٔ «چه...
-
واژههای مشابه
-
منوچهر شست کله
لغتنامه دهخدا
منوچهر شست کله . [م َ چ ِ رِ ش َ ک ُ ل َه ْ ] (اِخ ) رجوع به شصت کله شود.
-
زهره و منوچهر
فرهنگ گنجواژه
عاشق و معشوق.
-
جستوجو در متن
-
مَنوچ
لهجه و گویش تهرانی
منوچهر
-
خوش تیپ
فرهنگ واژههای سره
خوش چهرمان، منوچهر