کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منها کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منها کردن
مترادف و متضاد
۱. تفریق کردن ≠ جمع کردن
۲. کسر کردن، کاستن
۳. به حساب نیاوردن
دیکشنری
deduct, take
-
جستوجوی دقیق
-
منها کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفریق کردن ≠ جمع کردن ۲. کسر کردن، کاستن ۳. به حساب نیاوردن
-
منها کردن
واژهنامه آزاد
کم کردن.
-
واژههای مشابه
-
مِنْهَا
فرهنگ واژگان قرآن
از آن (مؤنث)
-
جستوجو در متن
-
subtraction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منها کردن، تفریق، کاهش، منها
-
subtract
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تفریق کردن، کم کردن، کاستن، منها کردن، تفریق شدن
-
subtracting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم کردن، تفریق کردن، کاستن، منها کردن، تفریق شدن
-
subtracts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاسبه می شود، کم کردن، تفریق کردن، کاستن، منها کردن، تفریق شدن
-
موضوع کردن
لغتنامه دهخدا
موضوع کردن . [ م َ ک َ دَ ](مص مرکب ) کم کردن . وضع کردن . کسر کردن . در کردن . منها کردن : طلب خود را از دریافتی من موضوع کرد، یعنی منها کرد و برداشت و کم کرد. (از یادداشت مؤلف ).- موضوع کردن از ؛ افکندن از. بیرون کردن از. کم کردن از. جدا کردن از. ...
-
تفریق کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کم کردن، کسر کردن، منها کردن ۲. کاستن، کاهشدادن ۳. جدا کردن، پراکندن، جدایی افکندن
-
باقی فاضل کردن
لغتنامه دهخدا
باقی فاضل کردن . [ ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفریق کردن در اصطلاح سیاق . (یادداشت بخط مؤلف ). جمع و خرج کردن . منها کردن . موضوع کردن . کسر کردن . تفریق حساب .
-
تفریق
واژگان مترادف و متضاد
۱. کاستن، کم کردن ≠ افزودن، جمع کردن ۲. کاهش، کسر، منها ≠ جمع، اضافه ۳. پراکندگی، تجزیه، تفکیک، جدایی ۴. پراکنده کردن، تفکیک کردن، جدا کردن
-
وضع کردن
لغتنامه دهخدا
وضع کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد کردن . اختراع نمودن . قرار دادن . نهادن .- وضع کردن بیضه ؛ تخم نهادن .|| کاستن . کم کردن . منها کردن .
-
کسر
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخه، خرده ۲. تقلیل، کاهش، نقصان ۳. تفریق، کم، منها ۴. خرد کردن، شکست، شکستن